همیشه جنگ پایان ماجرا نیست
گلوله ها، راه خودشان را طی می کنند و
سربازان در خواب های فرضی خود
پیر می شوند...
باچشم های بسته راه می افتم
شاید بهتر بود چشم هایت را بر می داشتم
تا دیگر در هیچ جنگی شکست نخورم...
از شما چه پنهان
دارم به سربازی فکر می کنم که
هیچ گاه نجنگید و
ذره ذره در آغوش معشوقه ی خیالی اش
شکست خورد...
امیروحیدی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
محمدرضا جعفری 02 شهریور 1395 22:20
درود بر شاعر خوب و مهربان.............موفق باشید ان شاالله تعالی ..