تنهایی... یعنی
وقتی مستِ تماشای پیراهنی سپید هستی،
در قابِ عکسِ حوض،
شعری تو را با چاقو بزند......
و یا میان گریه های شبانه، «فَعَلاتُ... فاعِلاتُن»
نَفَست را بگیرد و
دو بیت مانده به آخِر، غزلی را قورت بدهی...
سخت است، آخرین نفس هایت را
کنارِ حیات خانه ی قدیمی پدر بزرگ
دفن کنی...
امیروحیدی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5