سطر محزون
پهلو شکستند و نشست اندر زمینی
فریادها کردند یک ره ،عشق و دینی
خیل سپاه آتشی آورده داغی
یک گریه از مادر به راه سرزمینی
خَم پشت یک ابرو نمی آرد، نه هرگز
سهم محبت شد، نگاه دل چنینی
کافر نه از ظلمت هراسید و نه از قلب
فریاد کردش سرزمین با یک دو عینی
ماتم ،مزار و عالمی بر حسرت خاک
قمری زند شمس دو گیتی بر ثمینی
جاهی به آدم ،می نماید این تغزل
غیر دل ،عالم می نگارد خط ،غمینی
سیده مریم جعفری
سروده 1394
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5