یا با من دلباخته بگذار قراری
یا اینکه فراموش نکن نامه نگاری
در من غزلی زاده شد از مهر تو سرشار
تا حسن ختامش شده از عشق تو جاری
عنوان غزل گشته به نام تو مزین
تا اینکه زیادم نبری گاه گداری
ازعشق تو می میرم و با یاد تو دلخوش
من را نکش و زنده نکن با نه و آری
از دیدن من گاه ملولی و گهی شاد
انگار مرا از ته دل دوست نداری
بیگانگی اینقدر نکن با من بیدل
خوبست مرا محرم رازت بشماری
در خواب کشیدی به سرم دست نوازش
تعبیر کن این خواب تو که خوابگزاری
ای ابر فرا گیر پر از رعد غزلزا
حیف است بر این مزرعه ی تشنه نباری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 04 آبان 1395 00:01
درودها جناب ساکی گرانمایه
غزلی زیبا از قلم نغز و احساس سرشارتان خواندم
رقص قلمتان جاوید
محمدعلی ساکی 04 آبان 1395 22:53
با سلام و عرض ارادت همیشگی
از لطفتان سپاسگزارم
حسن جعفری 07 آبان 1395 20:41
درود بر شما