3 Stars

بسیار می ترسم

ارسال شده در تاریخ : 24 دی 1401 | شماره ثبت : H9423440

سلام و درود و عرض ادب
و پس از مدتی یا پس از مدت ها غزلی از این سراینده بخوانید!
سپاس از همه ی شما گرامیان بویژه مدیر محترم سایت که این محفل ارجمند را فراهم کرده اند
و همچنین از شاعر گرانقدر، جناب سیاوش آزاد که تشویقگر و راهنمای ما هستند:


1. من از حالِ وخیمِ لاله و گلنار می ترسم

من از احساسِ سردِ کودکِ تبدار می ترسم

2. و هر شب، از غرورِ نشئه ی مردِ تهیدستی

که می خوابد میان کوچه ها بیدار می ترسم

3. کنارِ نفت و گاز از سردیِ بسیار می لرزم

کنارِ معدنِ سرشارِ "فقر_آثار" می ترسم

4. و از سطل زباله، وقتِ گشتن های مسکینان

و از چشمانِ خیس و دستِ تاوَل بار می ترسم

5. و از بی کاریِ مرغِ جوانِ "صد هنر برکف"

و از بیماریِ نابیمِگانِ خوار می ترسم

6. و از سنجاقکانی که عَزَب ماندَه ند تا پیری

و از پروانه های شُهره در بازار می ترسم

7. از این تالاب می کوچند لک لک ها‌‌؛ نمی بینی؟!

هم از مرگِ ملامت بارِ قویِ زار می ترسم

8. نمی دانم بمانم یا بسوزانم وفایم را

که از این هر دو کارِ آتشین، بسیار می ترسم

9. من از لب تشنه ماندن در دیارِ آب، حیران ام

و از اشعارِ ماتم بارِ شالیزار می ترسم

10. نمی دانم چرا باید بترسم از نترسیدن

زمانی که نمی ترسم، از این رفتار می ترسم

11. من از آلودگیِّ پایتختِ مهر، بی تاب ام

و از درد دل دریاچه ی بیمار می ترسم

12. من از افتادنِ پرچم به دستِ مردمِ بی غم

و از بالا نشینی های بی مقدار می ترسم

13. و از این که چمن، پژواکِ غم های خودش باشد

و از نادیدن و نشنیدن و اِنکار می ترسم

14. و از زندان به جُرمِ گفتنِ حقّی فرو خورده

و از گفتارِ تیر و از سکوتِ دار می ترسم

15. چرا مخفی ست تا این حد، امورِ مردمِ زندان؟!

کسی که پاک، باکش؟! از همین اَسرار می ترسم

16. من از این که شهیدان را، چه پاسخ مانده، دلخون ام

و از امروز و فرداهای ناهموار می ترسم

17. و از این که به نام دین، بُتَت را می کنی تزئین

بله، از "دین_سِپَر_نامردمِ" مکّار می ترسم

18. و از طرزِ نگاهِ خیره ی تاریخ... آه! ای غم!

و از تکرارِ هر کارِ "خدا_بیزار" می ترسم

19. من از خونی که دامنگیر خواهد شد، هراسان ام

چه آسان، حُکم می دادی! از این اِصرار می ترسم

20. یکی شد کشته، جایش چند تن را، می کشی؟ آخر!

من از این دادِ بیدادِ عدالتخوار می ترسم

21. اگر هم می کُشی، کُشتن، روالی دارد ای قاضی!

از این کُشتن، از این سرعت، از این تکرار می ترسم

22. وکیل و اطلاع و مهلت و اخلاق اسلامی

نمی اندیشی؟ ای قاضی! از این افکار می ترسم

23. دعایت می کنم با مثل خود، باری، طرف باشی!

که من، از این طرف، وَز آن طرف، هر بار می ترسم

24. شما خیلی شجاع اید، از خدا، حتی نمی ترسید

از این پندار و این گفتار و این کردار می ترسم.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 55 نفر 100 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /10/ 1401)   | Milad Kaviani (25 /10/ 1401)   | محمد علی رضا پور (25 /10/ 1401)   | علیرضا خسروی اصل (30 /10/ 1401)   | محمد مولوی (07 /11/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (25 /10/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا