نقدی بر سروش هایی از سیاوش آزاد_ 4

نقدی بر سروش هایی از سیاوش آزاد_ قسمت چهار

در همین ابتدا لازم می دانم از همه ی مخاطبان گرامی بویژه سراینده ی گرانقدر این سروش های ارزشمند،
نقدی بر سروش هایی از سیاوش آزاد_ قسمت چهار

در همین ابتدا لازم می دانم از همه ی مخاطبان گرامی بویژه سراینده ی گرانقدر این سروش های ارزشمند، عذرخواهی کنم
بابت تأخیر عجیبی که در ادامه ی نقد نویسی مربوط، پدید آمد و علت آن، حذف اجباری بسیاری از مطالبم
در سامانه ی شاد(بر اثر به روز رسانی شبکه) بود و ازجمله حذف ادامه ی نقد چهار سروش جناب آزاد و بعد هم
مشغولیت ها و غیره و غیره.
اکنون که بعد از گذشت چند ماه به ادامه ی نقد چهار سروش ایشان می پردازیم، لازم است آنها را و بویژه سروش نخست
را بازخوانی کنیم. لطفاً دقت بفرمایید:
سروش هایی از سیاوش آزاد
یک:
عرش غرق تلالویی ممتد
می رود سوی ساحل پرحد
آتشی می چکد به روی خد
چیست زنجیر بی نشان هیچ
دو:
بگذر ای آشنا ز بی رنگی
رو به قعر سواحل سنگی
بنگر اندر وجود خوش جنگی
نیستی را صدف نما امشب
سه :
فرشته ای ز تبسم فتاد در آبی
تنفسش بگرفت و برفت در خوابی
ز پیله اش به در آمد چو شاپر آبی
پرید از قفس تنگ سایه
چهار:
عطش بر جان من افتاده امشب
وجود خسته ام غرق غم و تب
بوم شرمنده در پیش تو یارب
بده آبی بده آبی بده آب

ادامه ی نقد سروش نخست:
سه لَخت یا مصراع نخست سروش نخست را به نقد پرداختیم و اکنون به چهارمین مصراع می رسیم:
"چیست زنجیرِ بی نشانِ هیچ"
این مصراع با واژه ی "چیست" آغاز می شود؛ آغازی با پرسشگری_ آن هم در سروده ای فلسفی_ که طبعا امتیازی برای شعر
حاضر است.
سپس واژه ی "زنجیر" به کار می رود که ممکن است نکات منفی و مثبتی را تداعیگر باشد و لازم که ببینیم برآیند آنها به کجا
خواهد رسید.
(ادامه دارد)

13 تیر 1402،
ابران، طَرَبستان_بابلعشق،
محمدعلی رضاپور عذرخواهی کنم بابت تأخیر عجیبی که در ادامه ی نقد نویسی مربوط، پدید آمد و علت آن،
حذف اجباری بسیاری از مطالبم در سامانه ی شاد(بر اثر به روز رسانی شبکه) بود و ازجمله حذف ادامه ی نقد چهار سروش
جناب آزاد و بعد هم مشغولیت ها و غیره و غیره.
اکنون که بعد از گذشت چند ماه به ادامه ی نقد چهار سروش ایشان می پردازیم، لازم است آنها را و بویژه سروش نخست
را بازخوانی کنیم. لطفاً دقت بفرمایید:
سروش هایی از سیاوش آزاد
یک:
عرش غرق تلالویی ممتد
می رود سوی ساحل پرحد
آتشی می چکد به روی خد
چیست زنجیر بی نشان هیچ
دو:
بگذر ای آشنا ز بی رنگی
رو به قعر سواحل سنگی
بنگر اندر وجود خوش جنگی
نیستی را صدف نما امشب
سه :
فرشته ای ز تبسم فتاد در آبی
تنفسش بگرفت و برفت در خوابی
ز پیله اش به در آمد چو شاپر آبی
پرید از قفس تنگ سایه
چهار:
عطش بر جان من افتاده امشب
وجود خسته ام غرق غم و تب
بوم شرمنده در پیش تو یارب
بده آبی بده آبی بده آب

ادامه ی نقد سروش نخست:
سه لَخت یا مصراع نخست سروش نخست را به نقد پرداختیم و اکنون به چهارمین مصراع می رسیم:
"چیست زنجیرِ بی نشانِ هیچ"
این مصراع با واژه ی "چیست" آغاز می شود؛ آغازی با پرسشگری_ آن هم در سروده ای فلسفی_ که طبعا امتیازی برای شعر
حاضر است.
سپس واژه ی "زنجیر" به کار می رود که ممکن است نکات منفی و مثبتی را تداعیگر باشد و لازم که ببینیم برآیند آنها به کجا
خواهد رسید.
(ادامه دارد)

13 تیر 1402،
ابران، طَرَبستان_بابلعشق،
محمدعلی رضاپور

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 76 نفر 87 بار خواندند

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا