رسول یاراحمدی
استاد رسول یاراحمدی متخلص به طارق خراسانی شاعر، نویسنده، وبلاگ نویس و مهندس ایرانی زادهی ۲۳ فروردین ۱۳۳۲ در نیشابور است. از شش سالگی بنا به شغل پدرش که پزشکیار بود، به اتفاق خانواده به مشهد رفت. پدرش دشتستانی بود و مادرش اهل بروجرد.
پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی وارد آموزشگاه حرفهای رضاشاه سابق شده و دورهی سه سالهی صنایع فلزی را در آنجا سپری کرد و با موفقیت در آزمون هنرستان، در همان رشته دیپلم گرفت و سپس راهی تهران شد و در هنرسرای بهبهانی موفق به اخذ کاردانی صنایع فلزی شد. پس از پیروزی انقلاب به مشهد بازگشت و به مدت ۷ سال در هنرستانهای آنجا تدریس کرد. در طول آن مدت دوبار عازم جبهه شد و در سال ۱۳۶۳ داوطلبانه به چابهار رفته و دو سال آنجا نیز در هنرستان فاروق اعظم آن دیار به تدریس پرداخت و در سال ۱۳۶۵ به مشهد بازگشت.
در مهرماه ۱۳۶۸ وارد دانشگاه شهید رجایی شد، در مهر ماه سال ۱۳۷۱ با اخذ لیسانس مهندسی مکانیک با گرایش حرارت سیالات مجددا به تدریس پرداخت.
در سیزده سالگی نخستین اشعار با عنوان "مثنوی پند کاغذ" را سرود که چند سال بعد از آن در روزنامه خراسان چاپ شد.
جَسته گریخته شعر نو و یا کلاسیک می سراید، ولی علاقه اصلیاش به شعر کلاسیک است.
اولین تخلص شعریاش "هامی" به معنای سرگردان بود و سپس "طارق" و "تیشتر" شد.
در اسفند سال ۱۳۹۰ کتاب چشم سوم شامل مثنوی عشق که به روش شعر خوشهای با متغیر (قالب ابداعی خود او) تألیف گردیده بود؛ چاپ شد. همچنین قالب غزل چهارپاره کامل را در ۱۴ دی سال ۱۳۸۳ ابداع کرد.
▪︎نمونهای از غزل چهارپاره:
۱
میروم با جنودِ آزادی
با سلام و درودِ آزادی
گریه بس کن، ستاره میخواند
دخترم این سرودِ آزادی.
۲
مقبرم پُر ستاره از چشمت
میزند نقشِ رودِ آزادی
در نمادینهی شعور و شعر
دیدهام من، نمودِ آزادی.
٣
فرشی از نوعِ شعر میبافم
باشد از تار و پودِ آزادی
نقش آن نادر است و میخوانی
فتحِ دل با جنودِ آزادی
٤
فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر
خط زد او، بر نبودِ آزادی
عاشقی کن، تحجر از پا شد
تا نشد او به سودِ آزادی
٥
طارق آورده از خراسانی
دفتری، با سرودِ آزادی
با غزل چارپاره، بدرودم
زهره دارد، به رودِ آزادی.
از او "دیوان غزلیات" و کتاب رباعیات "از الف تا ی"، "قصیدهی خراسان" و "فصیدهی پاک" و "قصیده ولایت " به انضمام بیش از سی مخمس برای چاپ آماده شده اند.
نکته قابل توجه در خصوص مخمس این است که در طول تاریخ ادبیات ایران، شاید تنها شاعری که بیش از سی مخمس سروده، طارق خراسانی باشد.
در سال ۱۳۹۴، وبسایت شعر پاک را با هدف کارهای فرهنگی و ارائه خدمت به شاعران و هنرمندان راه اندازی کرد؛ اما بعد از سه سال فعالیت سایت شعر پاک، به علت مشغلههای فراواناش آنرا به خانم "پانتهآ عسکری" واگذار کرد.
▪︎نمونه اشعار:
(۱)
پندِ کاغذ
شبی غمگین و بس آزرده بودم
دل خود را به غم بسپرده بودم
غمِ فردا به نومیدی کشیدم
امیدی را به فردایم ندیدم
به ناگه کاغذی آمد به نزدم
به من گفتا چرا یک کوهِ دردم
مده بیهوده عمر خویش بر باد
بزن صد بوسه بر دستان استاد
بپا خیز و به سعی کار و کوشش
فروزان کن چراغ علم و دانش
نهالِ یأس و نومیدی ز بُن کن
قلم بر دار و بر روی قلم زَن
دلم بـا پندِ کاغذ آشنا شد
ز بندِ یأس و نومیدی رها شد
ز نومیدی ندیدم جز زیانم
قلم روحم شد و کاغذ بیانم
به را ه علم و دانش پا نهادم
گره از کار پیچانم گشادم
کنون سختی نمیبینم ز دنیا
نه غمگینم، نه نومیدم ز فردا.
(۲)
چشم به راه
گفتی که بگویم ز تو و کار گناهت
دل میبری و میبری آن صورت ماهت
موجی بده از آن نگه حامل اعجاز
غم میبرد از دل به خدا موجِ نگاهت
تو در پی آنی که کشم رنج و مشقت
من در پی آن تا برسانم به رفاهت
بس آه مرا از تو به لب آمد و هرگز
در سینه نبینم اثر از شعلهی آهت
رفتی و چه دانی ز دل سوختهی ما؟
تا روز قیامت شده دل چشم به راهت.
(۳)
فصل سبز
زمستان آبستن فصلی سبز بود
و من
شرمسار از آن سپیدی
که سیه دل خواندمش…
(۴)
چقدر نیستی
نبودنت
خط غمیست
بر امتداد دردهایم
گفتی با بهار میآیم
آه
بهار هم آمد…
چقدر تنهایم
«چقدر نیستی»
(۵)
و سلامی از دور
و سلامی از دور
به تو ای پارهی نور
به تو رویاى بلور
به تو ای پاکتر از آیه شیداییها
به تو ای وسعت بىمرزىِ اندازهى عشق
در طوافِ حرم چشمانت
ردّ دلهای فراری ز قفس را دیدم
مات از بودن تو
معجزه میچیدم.
خیلِ جانهای رها از دل خاک
پیش پاى تو به خاک افتادند
با تو شبهاى دلم
شهر خورشید شدند
در بلوط چشمت
صد اقاقی طوفان
بس ستاره پنهان
جنگلى سرو و صنوبر در خواب
به تو میاندیشند
اى دلت پر گهر از عشق
از کهنسالترین دشتِ دعا
دستهایم شده تا عرش
رها
هر کجایی
خشنود.
نشکند موج حوادث هرگز
دل تُردت که سراپردهى اوست
و همه عمر تو
زایندهى شادیها باد..
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)