خبری نیست احساس می کنم هوا سرد است این جمله ”خبری” نیست! گفت اینجا زمستان است گفتم اینجا خیلی وقته هوا سرد است! #محمد_مولوی...

هر پا به سن گذاشته ای بازیگر نیست.

تنها چیزی که مرا متعجب می کند در این دنیا اینست که ، فقر و غنی یک ” جان ” دارند . #محمد_مولوی

خری ساده و خاکستری روی دیوار راه می رفت پایش لیز خورد افتاد تو حوض نقاشی شد راه راه ” گورخر” ! #محمد_مولوی

با کلاهی که سرم گذاشت سرگرم شدم.

اگر ارزش نمک به قیمت طلا بود  هیچ کسی فشار خون نداشت ! #محمد_مولوی کاریکلماتور

درون بعضی آدم ها تاریک تر و عمیق تر از سیاه چاله های این آسمان بیکران است که کهکشانی را می بلعد ! #محمد_مولوی

آمد بود خندید رفت عاشقانه هایت را دور بریز ستاره قطبی را نشانه کن برو اینجا دکان عشق تعطیل است

درد درخت قطع شدن نیست، تبدیل شدن به تبری دیگر است. **** خر با چنگ نواختن نوازنده نشد، خرچنگ شد. **** کسی که دل درد دارد طبیب میخواهد اما کسی که درد دل دارد، گوش شنوا. **** امروز سپیدی طالب ندارد همه ز...

مرتاض برای سرگرمی از درخت کاکتوس بالا می‌رود!

بلند پرواز ترین حرف در الفبا د است

از وقتی که رفتی و دیگر صدایت را نشنیدم هر دو گوشم را در حالت سایلنت گذاشتم

کاش ساعت فروشی بود تا لحظه دیدنت را میخریدم... سحرغزانی کاریکلماتور

در تعویض روغنی گفت لباس کهنه هاتو بیار برایم گفتم لباس کهنه هامو پوشیدم _ لباس نو ندارم ! #محمد_مولوی کاریکلماتور...

کاش را کاشتند سبز نشد ما آنقدر ایستاده بودیم که علف زیر پایمان سبز شد ! محمد مولوی

اشک غم سرریز شده است.

. شاعری برای اینکه حرف پشت سرش نزنند خرش را سر پل بست پیاده گذشت محمد_مولوی کنایه از ضرالمثلی که : دیگه خرش از پل گذشته ...

چشم خر را ببند کنجد ارده خواهد شد وقتی می خواستند سنگ آسیاب را بچرخانند دسته سنگ آسیاب را به خر می بستند و خر می چرخید و سنگ آسیاب هم می چرخید.برای اینکه خر نفهمد دور خودش می چرخد چشمهای خر را می بس...

با عرض احترام تمام به محضر تمام شعرای بزرگی که با اشعار زیبایشان مطایبه می کنم و فقط برای عوض شدن حس و حال عزیزان، از قالب طنزگونه کاریکلماتور برای ایجاد لبخند بر لب دوستان استفاده می کنم. امید است که...

. برای پدرم.. هیچ خبری خوشایند و تلخ تکانم نمی دهد رسیده ام به کمالی که آبرو داری می کنم ! #محمد_مولوی