تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محبوبه دهقان

اتوبوس شب تنهایی من لنگ لنگان پا به جاده میذاره میخواد از دره دلتنگیها توی خواب دوباره بیراه بپره می شینم تو نقطه ی کور همه ها کنم رو شیشه ی سرد خموش یه صدایی میاد از اون دورا ضبط خاموش داره آهنگ می...

ادامه شعر
شبنم معتمدی

دلم میخواد کنار تو بشینم زندگی رو توی چشات ببینم برام بگی حرفای عاشقونه من باشم و تو باشی و یه خونه توی چشات نگاه کنم دوباره سرما بیاد دوباره برف بباره ای کاش میشدکه دستاتو بگیرم بگم برای هر نگات می ...

ادامه شعر
پردیس میرزاحسین کاشی

تو رفتی و این خونه از یادت پره هنوزم اون که رویاتو میبینه منم تو رفتی و این دل بی قراره توئه هنوزم اون که دلتنگ لبخندته منم تو نیستی و چشام خیره به عکسته همه سهمم از تو شد یه خاطره من که هر لحظه...

ادامه شعر
بهنام حیدری فخر

« نگاه عاشقانه » وقتی نگام کردی من تازه فهمیدم عمری تو رویاهام هر شب تو رو دیدم دل کوچه به کوچه دنبال تو میگرده آتیش تو چشمات عاشق ترم کرده وقتی نگاهت رو از من می دزدیدی یواشکی دیدم داشتی می خند...

ادامه شعر
محبوبه دهقان

سرم گرمه یه خلوت تلخ سرد میون هیاهوی بالماسکه ها نگام خسته از خنده ی زورکی از اونایی که هی دارن ادعا دارم میندازم باز خودم رو هنوز توی حوض نقاشی آدما ببین روسیاهی فقط مونده بود توی پالت دنیاشون ای...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

,You are my little woman .you are my first command ,Do not behave girlish .do not become a perisher .My lady, oh my lady ,Please come with me ,Please live in me you have changed my life ,for ...

ادامه شعر
محبوبه دهقان

توی فرسودگی اندیشه وسط جاده ی دلسردیها روی خط ممتد سرگردون وایسادم پنچری رابطه رو میگیرم شیشه ی شکسته رو چیکار کنم هوای سرد زمستونی غم روی پلک انتظار قندیله انگار از ادامه من هم سیرم بذر کینه ت...

ادامه شعر
نزهت عاشری

آهای همه سهم من ازدنیا حتی به کفشاتم حسودم من پیداشدی قبل ازخودم اما روزی گمت کردم نبودم من حالاکه همپای منی باش و صب کن ببین من تاکجا میرم دستاتومیگیرم که شاعرشی یک روزباکفشای توراه میرم وقتی بد...

ادامه شعر
محبوبه دهقان

سر از یه قصه ای شب در آوردم که تو نقش اول اون قصه بودی پلان اول و که میگرفتن واسه دوس داشتنم وسوسه بودی تو بودی و خدا بود و من و عشق توی بازی چشمات کم آوردم واسه این بازیا قلبم ضعیفه چشات برقی زد و...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

یا رب مدد رسان مراتا فصل نو آغاز کنم تا هر کسی رنجاند مرا زنجیر ز پایم باز کنم خُردش کنم، خارش کنم، از دل بیرونش کنم در این جنگ بی دلیل آسان ویرانش کنم یا رب تو خود شاهدی دوستدار بندگانتم فاتحه خ...

ادامه شعر
پردیس میرزاحسین کاشی

نمی دونم بارون میباره یا چشم من تره امشب دل من از همیشه تنهاتره تنهاییامو چه چاره ای کنم فقط میخوام با تو زندگی کنم تو می گفتی همه دنیای منی چرا ازم خسته شدی و بی منی تنها گذاشتی منو با زخم دلم موندم...

ادامه شعر
پردیس میرزاحسین کاشی

یه صند لی چوبی اینجا مونده کنارش یک میز قدیمی منم با خاطراتت نشستم کنار این میز قدیمی یه فنجون قهوه شده برام تنها یارِ تنهایی و لحظه هام توی این فنجون قهوه دارم یه فال از گذشته و خاطره هام ه...

ادامه شعر
نزهت عاشری

چشات مثل نقاشی های منه چشات ؛قهوه مه بایه فنجون شکر نگاهت میشینه توشعرای من تا وقتی میشی هرچی نزدیکتر تومثل همه چی که دوس دارمی تمومت روباحس من پل زدن روبوم دلم چشماتوجابزار نوش جون چشمات بشه ؛زل ز...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

همه به من می گفتند که عشق یه جور سرابه داشتنت خیال واهی مثل مستی شرابه مشو آلوده ی عشق، مخور گول قشنگیش مگو که راحت می شم فکر نکنی زرنگی هر چی باهاش راه بیای هی با تو لج می کنه راه مستقیمو به فرع...

ادامه شعر
پردیس میرزاحسین کاشی

روزایِ قشنگمون دیگه گذشت گُلایِ تو گلدون هم پر پر شد واسه عشقمون دعا نکردی این عشق مثل گُلایِ گلدونمون پر پر شد دیگه نیستم دست بکشم رو موهات یا بشم سنگ صبورِ لحظه هات دستاتو بگیرم بیای تو آغوشم غم...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

دو رو ورم نیستی که از هر دری صحبت کنم تا خالی شم آنقدرکه , کمتر تو رو اذیت کنم نگاه به ظاهرم نکن خود را با تو گول می زنم با خنده و لبخندم به قلب تو پل می زنم چه خوبه که میای پیشم , ازت هیچ وقت ...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

ما عاشقان اهل قلم تا زنده ایم فریفته ایم با مرگ آشنا که شدیم چو نخبه و فرهیخته ایم با انگیزه و اشعار ما هر کاری می خوان می کنند هنگام مرگ در مزار , گریه و زاری می کنند هیچکس نپرسید خانه ای , وا...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

نگاهم را نمیشه بی تفاوت ز اعماق نگاهت بر حذر داشت نمیشه بی تبسم رفت و هی رفت ، نگاهت دیگر از اینجا خطر داشت درون شهر چشمانت بگشتم، عجب حال و هوایی این سفر داشت صدایم کن صدایم کن اگر چه ، صدایت از ص...

ادامه شعر
علی احمدی

این چنین......... دل نوشته ای از روزگار کودکی تا به حال و رهایی از چنگال اعتیاد یادش به خیر ،،بچّگی پُر خون بودم اهل نماز و دین و ایمون بودم راهم از هر چیز بدی سوا بود رن...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

حواست هست همدیگرو ندیدیم این چهرمه رنگ و روخمو دیدی ؟ دلتنگیامو می خونم و هی می بارم با گریه ها م مرهمی بر زخم دلم می ذارم خیلی گذشته از روزای شادم غمگین و افسرده و نا خوش حالم خیلی ازم دور شدی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا