تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

« معرفت » بر جسم من چه طعنه زنند و شر رسد نشناسند آنکه زِ من هرچه بُوَد ، خیر رسد روبه2 که حیله بازی و تزویر رسم اوست کی قدرتش فراتـر از ، شیـر نـر رسد آ...

ادامه شعر
محمود گندم کار

مرگ برگ امشب به لوح خاطرم نقش غم و عزاست دیریست قصه های شکاران به انتهاست باز این خزان برگ مرا تازیانه زد وقتی خبررسید که آن کوره ها بپاست وقتی خبر رسید که آن بیشه های سبز پامال هر غریبه و دزد و برهن...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« گُل سرخ » خدا هرکاری از دستِ من بیچاره می سازد خدا هـر گفتگویی، از منِ دیوانه می سازد اگر کارم به مثل حاصل بی دانه ای باشد همان کارم به مثل حاصل بی د...

ادامه شعر
محمود گندم کار

شکوه جاودان ای شکوه جاودان،ای قصر پابرجا ای بنای سنگی ی بنشسته در دلها قامتت افکند در عصر تمدن ها لرزه بر اندام علم و صنعت دنیا سرگذشتت رازی از آتشگهی خاموش مانده در ویرانه های سنگی و زیبا در سکوتت ر...

ادامه شعر
محمود گندم کار

آتلانتیس گمشده باز می آید صدای ناوک و ناقوسها از ورای عمق نا پیدای اقیانوسها ارتعاشی مرگزا از قعر دریا می رسد از طنین انعکاس ناله و افسوسها قصرهای خفته در اعماق دریاهای شور شهر آتلانتیس ، آن تندیس دقی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« جنگ یار » دیدی ای دل ، به منِ خسته دل آن یار چه کرد بار دیگر زِ من خستـه بر آورد چه گرد1 آشنایـی نکنـد با من ویرانه نـشین آنکه هر پادشهی ب...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« عقل و جهل » جهل زمانه یاران ، ما را که ناتوان کرد هر کار عقل و دانش، ویران و واژگون کرد در نزد اهل عرفان ، یک روز اگر بکوشیم کار نکو توانیـم ، م...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« چشمه ی فیض » دایر دور جهان در تب و تاب4 است هنوز همره علم علی(ع) رو به شتاب است هنوز نام و علم و عملش ، در بَـرِ خلّاق جهان پُـر فروغ است،چراغی زِ ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آخرین اذان » اذانی از علی(ع) امشب، به گوش کس نمی آید علی رأسش که مجروح است،صدایش برنمی آید علی رأسش به خون تر شد،اذان آهسته می گوید صدای صوت تکبیرش، از این بهتر نمی آید ا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« دفتر خداوند » با درک ما نشاید ، فکری در این جهان کرد از بسکه پیچ و تاب است،نتوان یکی نشان کرد افعال فکـر آدم ، بـر سـود خود بـگردد آن سود ما نمایان ، خلاق...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« حکمت خلاق » در حکمت خلاق جهان ،هر که نظر کرد آن رأی خود وحکمت خود،صرف هنر کرد هـر کار نکویـی به صلاح بشـر آمـد از حکمت حق بود،که خدمت به بشر کرد از حکمت خلاق،کلامی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« طریق عشق » طریق عشق مـرا ، بیان نـشاید کرد که ظاهرش ، بَـرِ1 پیر و جوان نشاید کرد زِ سوز و آهِ دل من ، خدا چه باید کرد که صبر سوختن آن ، توان نشاید...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آه مظلوم » نوح(ع) اگر از آهِ خود، نفرین بر آن افراد کرد عالمی ویرانه شد ، یک خانه آن آباد کرد آه آن گر با اثر می بود ، بر حق دیده شد آن یکی آهش به دنی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« هنر آموز یکتا » سرِ راهای بد نامی ، هنر پاس سعادت کرد هنر در هرکسی باشد،از آن رفع ضلالت1 کرد هنر سرمایه ی نیکس،به سود این هنر بشتاب کز این سرمایه و ثروت،توانی صد ...

ادامه شعر
محمد ترکمان(پژواره)

جنگ بیولوژیک این کرونا عزیزم تمام شود اگر مرا دیدار تو به کام، این از بند دیوار پنجره را دیگر آزاد می کنیم و در آغوش هم شادی را با هم دوباره فریـــاد... ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« سَم مُهلک » ای یاوران چه سمّی ،شیطان به کام ما کرد آن سَم مُهلکش را ،کی می توان دوا کرد شیطان بی عدالت ، بر ما چرا جفا کرد در کار عدل یزدان ، غِش و دغل بنا کرد آدم...

ادامه شعر
سعید اعظامی

ترک چون جان رفته،دیده برهم نهادیم روز وشب واندرین کار دل،شاهد ترک گناهیم روزوشب ساغر از رندی هنوز ،صبر به صحرا می برد مستان داند درعالم می ،باده شادیم روزو...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« طوفان نوح (ع) » طوفان نوح (ع) هر چه که بود ،ازمیان بِـبُرد تا زآنکه جهل و کینه ی دور زمان بِـبُرد داد از دَمی که جهل به دنیا فزون شود گر آن فزون شود ، همه را از...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« گوی عظیم » هر که پیمان شکنـس ، عزّت پیمان بِـبرد هر که بر راستی است ،گوی زِ میدان بِـبرد عهد و پیمان بشر ، رتبه ی انسانیت است این همان گوی عظیم است،...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« غم » دوباره غم ، دلم را می فشارد مداماً غم به روی غم گذارد خداوندا ، تو غم را آفریدی زِ دست مردمان بی شمارد توکه غم را ، دوصد افزونتر آری ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا