3 Stars

گٌل سرخ

ارسال شده در تاریخ : 06 خرداد 1399 | شماره ثبت : H9410464

« گُل سرخ »
خدا هرکاری از دستِ من بیچاره می سازد
خدا هـر گفتگویی، از منِ دیوانه می سازد
اگر کارم به مثل حاصل بی دانه ای باشد
همان کارم به مثل حاصل بی دانه می سازد
اگر اندازه ی کارم، به معیار حقیقت نیست
همان اندازه ی کارم،را زِ حق بیگانه می سازد
به راه کفر اگر رفتی ،بدان راهت نمی بندد
رهت را جلوه گر بینی،رهت کفرانه می سازد
به نادانی اگر مانـی ، رَوی در راه شیطانی
زِ نادانی غمش نَبْود1، تو را شیطانه می سازد
به باد خرمن شیطان ، نمی باید تکان خوردن
تکان خوردن تو را دور از ره یزدانه می سازد
خدا هر فرد نیکو را ،اگر کارش نکو باشد
از آن کردار نیکویش، دو صد برهانه می سازد
اگر چون پیردهقان،دانه ی خوبی به کشت آری
زِ محصولش همان انبار تو، پُـر دانه می سازد
تو ای دانا دلا بشنو، اگر حُکمش نـپیچی سر
مطیع حکم تو،هر دوست وهر بیگانه می سازد
گُل سرخ جهان،اول زِ حکمش سر نـپیچیدس
که از حکم گُل سرخش،زِ گل گلخانه میسازد
بشر از راه و رسم حق،کسی نتوان رَوَد بیرون
برون رفتن تو را دور از ره رحمانه می سازد
ندای روح بخش آن ، به هر دل زنده نازل شد
به مثل احمد مرسل(ص)2 ره انسانه می سازد
به باد آنچنین خرمن،کس اَر بتوان زند شاید
که از بسیاری خرمن،از آن دُر دانه3 می سازد
چو آگاهس خدا از ما ،ندادس کار خود بر ما
به دانش بنگر و آن کارش چه آگاهانه می سازد
طفیل هستی کارش، چرا کار بشر این شد
به ضد کار رحمانی ، چرا شیطانه می سازد
دهان بچه از پستان مادر ، شیر می نوشد
خدا بعد از دو سال،از آن دهان دندانه می سازد
سوار مُلک حکم حق،زِ کس عاجز نمی ماند
نفسهایی که نفسانی است،برآن نفسانه می سازد
سواری یکّه تاز آن،به هر کوی و به هر برزن4
به دشت و وادی ایمن،به هر ویرانه می سازد
دلا در گمرهی منشین،که آن رهوار5 پُر سرعت
به هر خواب وبه بیدار،به صاحب خانه می سازد
اگر در گمرهی ماندی و در غفلت فرو رفتی
همان تنها سوار آن ،تو را بتخانه می سازد
کس از دست سوار آن نمی شاید که بگریزد
اگر در کوه و در دریا،به هر جا لانه می سازد
نه عمر آدمیـزادس ، مدار عمرش این پیمان
مدار عمر هر حیوان،در این پیمانه می سازد
کسی جرأت ندارد ، در بـرِ تنها سوار آن
دَمی از خود زند ،خود تابع پیمانه می سازد
من و ما پیش خود هستیم، بَرش نتوان سخن گفتن
من وما گر بَرش گفتی،دلت غمخانه می سازد
اگر تن پروری کردی، بدن فرسوده ناکردی
تو را فرسودگیها در بدن ،کاشانه می سازد
اگر افسانه جو هستی و عهدش را تو بشکستی
به دلخواهت از این دنیا ،ره افسانه می سازد
دلا در هر رهی هستی،به راهش می توان پویی
وگر غیر از رهش پویی،رهت بیگانه می سازد
گلاب وگل چو با هم شد،فزونس بوی عطر آن
همان عطار دانشگر ،در این دکانه می سازد
چُماق و گُرز آدمها ، اگر از حد فزون باشد
برش همچون پَـرِ کاه است،دم چوگانه می سازد
حکومتهای مستکبر،گر از حکمش بپیچن سر
مُجلل کاخشان ، گرد پَـرِ پروانه می سازد
حسن گر طالبش باشی،نـپیچی سر زِ فرمانش
از این گفتار پُـر معنا ، گُل بستانه می سازد
٭٭٭
1- نباشد 2- پیامبر اسلام(ص) 3- دانه دُر – محبوب - معشوق 4- محله – کوچه 5- مَرکب رونده
حسن مصطفایی دهنوی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 113 نفر 225 بار خواندند
امیر عاجلو (06 /03/ 1399)   | مسعود مدهوش (06 /03/ 1399)   | کرم عرب عامری (06 /03/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (06 /03/ 1399)   | محمد مولوی (06 /03/ 1399)   | فردین صمدی (06 /03/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (06 /03/ 1399)   | علی معصومی (07 /03/ 1399)   | حسن مصطفایی دهنوی (08 /03/ 1399)   | مینا یارعلی زاده (10 /03/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (06 /03/ 1399)  مسعود مدهوش (06 /03/ 1399)  کرم عرب عامری (06 /03/ 1399)  محمد مولوی (06 /03/ 1399)  فردین صمدی (06 /03/ 1399)  محمد رضا درویش زاده (06 /03/ 1399)  مینا یارعلی زاده (10 /03/ 1399)  
تعداد آرا :7


نظر 15

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا