در عشقِ تو انگار که لایق شده ام یک قطره ز دریای حقایق شده ام دنبالِ تو بس که خونِ دلها خوردم خوشرنگتر از دشتِ شقایق شده ام ...

از لرزشت ای زمین ، زمان میلَرزد آرام ، که قلبِ آسمان میلَرزد از زلزله ، یا وسعتِ ویرانی هاش یک ملت از عمق ِ جسم و جان میلَرزد " تسلیت هموطن "...

شیشه ها دیده ی بارانی و نم آوردند بلبلان بر سر گُل نوحه ی غم آوردند قاصدک های سیه پوش پُر از بغض غروب خبری چون خبر غربت بم آوردند (مرتضی برخورداری)...

با آنکه در عشقِ تو سبک بال شدم با آمدنت عجیب خوشحال شدم تو مثلِ رژیم صهیونیستی ، من هم... قُدسم که به دستانِ تو اِشغال شدم ...

آن روز که کم کم بغلم میکردی در شـادی و ماتـم بغلم میکردی میمُردم از عشق تو در آغوشت ، کاش آن لحظه که محکم بغلم میکردی ...

بعد از یک اربعین فراق نذر قدم های بانو حضرت زینب سلام الله علیها رباعی اول: طی شد غم هجر روی محبوب، حسین (ع) بینا شده باز چشم یعقوب، حسین (ع) هر چند گذشت اربعینی ز فراق زینب (س) شده در کنا...

در شام غریبانه ی خود ماه نداشت در سینه بجز از غم جانکاه نداشت بی شک ز پدر غریب تر بود حسین در غربت کربلا دگر چاه نداشت ...

باید چه کنم... . . نه قدرت تغییر چم و خم دارم نه طاقت موجی که در آنم دارم گویند که با سیل روانه نستیز باید چه کنم که طبع آدم دارم ....

عالم همه محو درحضور رخ تست امید جهان طلوع نور رخ تست اهل ستم از آمدنت می ترسند بمب اتم شیعه، ظهور رخ تست

یا حضرت سجاد (ع) جز سوز و گداز و ناسزا شام نداشت در مجلس شامیان جز جام نداشت با دیده ‏ی تر همیشه سجاد (ع) بگفت جز شام بلا، جفا، شقا نام نداشت پ.ن: وزن: مستفعل فاعلات مستفعل فع ...

گیسوی یار صد شانه زدم کرک درختان تو را صد بوسه زدم روی طبیبان تو را با این که شدم همره گیسوی تو باز صد لابه زدم طعن فراوان تو را پ.ن: وزن: مستفعل مستفعل مستفعل فع ...

یا قمر بنی هاشم (ع) با دیدن مشک پاره بی تاب شدی با تیر عدو ز دیده خوناب شدی زهرا (س) که کنار علقمه نزد تو شد با دیدن روی یاس تطیاب شدی پ.ن: وزن: مستفعل فاعلات مستفعل فع تطیاب : [ ت َ ] ...

آن لحظه که عشق من بدل جا کردی من سوختم و تو باز حاشا کردی گفتم که مگر تو عهد خود بشکستی با‌گریه فقط مرا تماشا کردی ...

رباعی غدیر عید آمد و جمله می سرایند علی (ع) همراه قصیده می ستایند علی (ع) آسمان و زمین باز در جشن غدیر "با چنگ و چغانه" می نوازند علی (ع) پ.ن: وزن: مستفعل فاعلات مستفعل فع "با چنگ و چغا...

انگار که از داغ من آگاه شدی درگیر غزلهای شبانگاه شدی من نیمه پنهان خودم را کشتم شاید که تو در سینه من آه شدی ---------------------- یک سایه به ایوان تو نزدیک شده ارواح سیاه آمده تاریک شده ...

ما حرمت لاله را رعایت کردیم منشور پگاه را حمایت کردیم در یورش ناگهانی خیل خزان با شیوه ی سرو استقامت کردیم محمدعلی ساکی...

یا باقر آل مصطفی (ص) رباعی اول: در خاطر او غم است از کرب و بلا در سینه ی او ملال از تیغ جفا گویی که هنوز خیمه ها شعله ورند در باقر آل مصطفی (ص) عین صباء رباعی دوم: از روضه ی قتلگاه پر ...

سر داد به راه عاشقی زیرااو در راه اله عاشقی زیرااو عباس حریم حرم زینب بود سردار سپاه عاشقی زیرااو عاشوراهست وشورواحساسی هست تا شمرو یزید وخیل نسناسی هست سر داد که اینگونه بگوید مردم در...

می رفت که جان را زقفس پَر بدهد دل را به سراپرده ی دلبر بدهد رسم است هر آنکس که مقرب شده است در مسلخ عاشقی فقط سر بدهد...

ای مرگ بیا که زندگی " کشت مرا سنگیست ز روزگار بر پشت مرا هر لحظه به دهل خویش انگشت زند در رقص کشد زند به سر مشت مرا م.ع.بدر...