احساس عجیب چه احساس عجیب... چه احساس عجیبی بی تودارم همین روزا که داری دور میشی واسه از یاد من رفتن یه روزی به بودن با یکی مجبور میشی برو بالا به سمت اسمونت... همون جایی که باید پا بذاری خودم ر...

کنون این چنین در بی زمانی پیغام میدم تو در لحظه در بی زمانی یک نام میدم گرت باشی با من در این لحظه حال تو را میبرم در این بی مکانی آن را در لحظه انجام میدم اریحا...

به نام خدا فریاد که خانه ی دلم سوخت ، او با تجربه ای مرا بیاموخت او مهمانِ دگر چنین نیارم دیگر باروت ریا در آن بیندوخت او امیر اصلانی/ امین اصلانی (اَمی) ...

ما فرض نقیضه های خود بخشودیم ناچار نقیصه های خود بخشودیم یا رب تو غریضه را حلالش فرما ما نیز عریضه های خود بخشودیم با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

بادست تهی و دل ویران چه کنم با قحطی لا علاج ایمان چه کنم گفتندکه سر منشاء شر اجنبیی ا ست با دشمن خانگی ایران چه کنم ..... تاریخ چرا مزرعه ی افسون شد جغرافی مان حراج روز افزو ن شد از ...

به نام خدا «حتی یک لطف!» گفتم به خودم اگر رسد هر بارم هر لطف و جفا ز یار، آن بنگارم بنگاشتم و یکی جفانامه بشد یک لطف نیافتم در آن ، بشمارم شاعران: امین اصلانی / امیر اصلانی ...

شرمسارم که تو هم قاصدکت گم می شد آرزوهای قشنگت سهم مردم می شد خوشه ی عشق تو بر باغ دلم بود ولی از هراس هر مترسک بذر گندم می شد رضااحمدپور...

تیری که فشاندی به تن ساده ی من خورد بر سیبل دل خسته ی آماده ی من خورد ایدوست بیا یک نظر از روی حقیقت بنگر که نگاهت به لب جاده ی من خورد سعید آریا ۱۷ شهریور ۴۰۲...

این قیمت سیبتان گران است خدا انگور رقیبتان چنان است خدا یا رب تو تقاص آدم از ما مستان گوئیم که آجرت چو نان است خدا با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

شبها گذر از کوی تو بر من گنه است هر روز ولی هوی دلم یک نگه است عمری است تبهکارِ مَهَش، های و هَلَک در قافیه ام قرص قمر چون شبه است با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

به نام خدا «عمر گل» تا عمر گــلی هست بیا بــوی کنیم گشت چمن و گلشن هر کوی کنیم روزی که دگر مجال تـفـریحی نیست با خار غم و حسـرت آن خــوی کنیم امین اصلانی / امیر اصلانی ...

بسم اللطیف پنج رباعی باران چشم #باران زده چشمهای من بارانی است دوری ز تو درد شاق و بی درمانی است در وقت سقوط من به سودای غمت این اشک به #خاطرات تو ارزانی است ۱۴۰۰/۰۹/۱۱ ۳۸۷ **** یار و انار زانو ...

از صبح سر زخم قدیمی وا شد خون، رود و... به زیر تختمان دریا شد پیغام ندادم که تمنا بکنم؛ سنجاق سر اناری‌ات پیدا شد....

به نام خدا تا دسترسم به درگهت ای جافی نَبوَد ، نَبُوَد غزلسرایی کافی هر شعر و کلام بهر تو گویم من بی بود و حضور من بگردی نافی! شاعران: امین اصلانی / امیر اصلانی (اَمی) ...

توصیف می از مست شنیدم روزی گفتا به بهشتم برد این بهروزی هرگز تو به فردا نتوانی رفتن امروزه اگر فکر غم دیروزی با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

با آمدنِ فصلِ بهاران رفتی???? از جمعِ تمامِ داغداران رفتی???? یک چشمه پراز عشق برایم بودی❤ من اشک شدم ، تو مثلِ باران رفتی???? #سپیده_اسدی #مهربان ...

گل دید که بلبل ز فراقش نالان با ناز بخندید و رواقش باران سیل آمد و بشکست کمر مستان را گل نادم و بلبل ز شقاقش گریان با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

بسم الله المحیی القلوب تقدیم به محضر سیدالشهدا علیه السلام باز آ که بدون تو بیابانم من ناکامی شرم شوره زارانم من ارباب به چشم هدیه کن باران را کز دولت اشک تو بهارانم من غبار دستگاه حسینی-#مهدی_رستگ...

افسانهٔ هرکس به سرم نیست دگر کاشانهٔ کرکس به سرم نیست دگر با کس ننشستیم و چو بی کس به سما از بس کس و ناکس به سرم نیست دگر با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی...

با وسعتِ کهکشان، ولی یک وجبم! در خلقتِ خود ز خالقم در عجبم هر لحظه به من گوش کنی می‌شنوی : در تاب و تبم.... تاب و تبم.... تاب و تبم #احمدصیفوری...