تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حمیدرضا عبدلی

چو سایه من بدنبال تو هستم خودت گفتی که من مال تو هستم تو حالا رفته ای با یار دیگر فقط جویای احوال تو هستم

ادامه شعر
حسن کریمی

«اسرار مگو»

جِرم خورشید یقیناً ، سببِ جذبه اوست
در مثل آمده، مردی که وزین است نکوست

سرِّ آن نور،که ساطع شود از چهره مهر
نتوان گفت به اغیار ، که اسرار مگوست
ادامه شعر

حمیدرضا عبدلی

من ویک عمر دنبالت دویدن همیشه ناز چشمانت خریدن تو ویک عمر تنها بیوفایی ومن در انتظار بوسه چیدن

ادامه شعر
علیرضا امیدی

ایکاش همچو مریم نذر معبد میشدم          بر دل خسته و حیران، مراقب میشدم  ایکاش همچو یوسف در اوان نوجوانی       میوه ی دل را نمیچیدم،مواظب میشدم...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

ببین حکمم نوشته مرگ با تیر ز مژگانت بده یک دسته تیر بگو چشم مرا دیگر نبندند ببینم این دم آ خر ترا سیر

ادامه شعر
حسن کریمی

«امروز و فردا» ایکه برچشمِ تو،رنگِ رخ دریازده اند داغ آن موج نگه را ،به دلِ مازده اند هوس بوسه ای امروز، نمودم ز لبت بختِ بد مهلتِ امروز،به فردازده اند حسن کریمی...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

چرا آ خر مرا کردی جوابم نکردی رحم بر حال خرابم عزیزم زندگی ارزش نداره ببین پیرم حباب روی آ بم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

نمی آ یی عزیزم تو به خوابم ز دوریت دچار اصطرابم ذغال چشم خودرا گل بینداز کبابم کن کبابم کن کبابم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

برایم سالها تو ناز کردی لبان غنچه ای را باز کردی به میدان نبرد بی وفایی من بیچاره را سرباز کردی

ادامه شعر
طارق خراسانی

عشقِ روز و سال و ماه و هفته ام بی تو باور کن... ز دنیـا خسته ام گفته بودم باز می گـویم : «مـرو» نیم گامی رفتــه باشی...، رفته ام...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

چه کاری کرده ای با این دل من وخاکستر نمودی حاصل من تو بیمهری نمودی با دل من نگاه تو فقط شد قاتل من

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

دگر من خسته ام از حرف مردم شدم در کوچه عشق تو من گم مگر مهمان چشمانت نبودم چرا فرقی ندارد جو و گندم

ادامه شعر
حسن کریمی

«خدا اینجاست» چه چشمانی، چه مژگانی،تماشا کن خدا اینجاست.! برایِ این دل مشتاق ،اینجا بودنش رؤیاست ترحم کن بیا ، نازِ نگاهت را نگیر از من کویرِتف زده، درحسرت آغوش یک دریاست حسن کریمی...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بیا نذر خودت با دل ادا کن فقط یکبار در عمرت وفا کن بیا تا در نگاهت جان سپارم دلت را بعد من ماتم سرا کن

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بجز تو هیچ غمخواری ندارم بیا بنشین فقط یکدم کنارم بیا سامان دلم تنگ است برگرد تویی تنها همه دار و ندارم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

خبر از حال وروز من نداری بدان سهمم شده چشم انتظاری اگر یکلحضه برگردی عزیزم زمستان دلم گردد بهاری

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

تو عشقت دردل من جا گرفته و چشمانم ترا تنها گرفته نکن انکار اینهم مدرک من دلم چون از دلت امضا گرفته

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

سراغت راز دل دیگر نگیرم دگرازباتوبودن سیرسیرم بپایت من جوانی را نهادم چرا بیهوده کردی تو اسیرم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

قرار این بود هم پیمان بمانی تو با دل تا خط پایان بمانی تمام آرزوی من فقط این تو بی غم باشی وخندان بمانی

ادامه شعر
حسن کریمی

«کوژ پشت» دوست دارم گم شوم ، در شهرِ چشمانِ تو من یوسفی باشم اسیرِ ، بندِ زندانِ تو من دل شده بی تاب ِ آن تابی ، که بر مژگان توست کوژ پشتم نازنینا ، پیشِ مژگانِ تو من حسن کریمی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا