تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
لیلی  اله یاری

به لب رنگِ شرابِ ناب داری دو یَــشــم آبــیِ کمیـــــاب داری دلم را بـُــرده ای با آن نگاهــت گمانــم رَمل و اُسطـرلاب داری * لیلی اله یاری * تو هستی مایه ی آرامش من که آغوشت شده آسایش من ...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

رهــا گیسوی سرخ و زردِ پاییز امان از روزهای ســردِ پاییــــز تمامـش پلّه پلّه خاطرات است رُخِ افسونگـــرِ پُــر دردِ پاییــز * لیلی اله یاری * بیـــا تا قصّه های دل بگوییـم غـــم دیوانـه بـ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

هرچه گشتم ... درهیاهوی این شهر هزار رنگ نبود اهل دلی که بفهمد شکستن قلب و غم دلتنگی من..

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

مرا دادی به دستِ موج غمها تو ای سیمین تنِ رخساره زیبا از آن روزی که دیدم بی وفایی شـدم تنهــا ترین تنهای دنیـــا * لیلی اله یاری * دلم خونین شد از درد جدایی ندارم طاقت این بی وفایی بیاور با...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

غم و غصّه که خندیـــدن ندارد و حــالِ زارِ مــن دیــدن نـــدارد گُل پژمرده ی این دشت غمگین به چنگالِ خــزان چیــدن نـدارد * لیلی اله یاری * غزل بانو ! نگارم بودی ای کـاش تو یاقوتِ اَنـارم بـ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

اگر...... جزءتو........... عشقی دگر دارم.................. سزآوار آه توهستم.......................

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

تب و تـابِ غـزل از مـن نگیــریــد دوبیتی چون عسل از من نگیرید مفـاعیــلَن مفـاعیـــلـن فُعـولـَــن چنیـن خیـرِ عمـل از من نگیریــد * لیلی اله یاری * ....... لبـانِ غنچـه ات مثــلِ عسـل بود ...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

بیــا تــا روی زیبـــایـت ببینــــم نگـاهِ مست و شیدایـت ببینــم لـونــدی های نـــازِ دلـبــرانـــه عطش در چشم رسوایت ببینم * لیلی اله یاری * .... حسادت می کند یلـدا بـه مویــت ستاره می زند چش...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

درون سینه ام دل مانـده خالی شـدم محکـومِ زنــدانِ خیــالی منم لیلی تر از لیلی ولی حیف که مجنـونی نـدارم این حـوالی * لیلی اله یاری * ..... تویی شاهــزاده ی شهر خیــالی منــم بانــوی شعــرِ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

چه کرده ای توبامن که از تودر مجالس کنایه هم که می زنند حس عاشقی من، دوباره جوانه می زند

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

خواستن مرگ کسی نیست توی دلم..... اما .............. هرکس به تونظری داشت بیاید خبری....

ادامه شعر
حسن کریمی

«چند دو بیتی» غنچه را بررویِ لبهای ، تو پر پر کرده اند . از زکاتش بوسه ای ، ما را مُقدَر کرده اند . تا که باشد نامه اعمال من ، در دست چپ . منظرچشم تورا،غوغای محشر کرده اند . ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

عاشق شدنم از یاراست و دیوانگی ام نیز از یار روح و روانم فدای او شد و تمام وجودم نیز فدای او ........

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

در اینه دیدم در آینه دیدم که دلت سنگ شده بین من وتب تا به سحر جنگ شده آن وعده که دادی نرساندی به وفا..؟ رسوائی من ؛ دامن تو ننگ شده * اندوه تو باعث شده من دود زنم دود آتش بزنم هرچه که د...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

با هر کس غیر از دل من میشینی گل بوسه هر کس برسد میچینی دیگرچه بگویم تو چه کردی ای عشق لا مذهب و بی قیدی و بی آیینی امیرحسین نوروزی ...

ادامه شعر
حسن کریمی

«چند دو بیتی » گفتم از لبها غزل ، اما نمیدانم چرا بازهم برق لبی ، سوزاند بنیاد مرا گفتمش جان میستانی ، جای لب گفت نه ، جانها جدا ، لبها جدا ...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

بی تو چه روزها که شب کرده ام قافیه در قافیه تب کرده ام ای که دو چشمان تو همچون رطب خسته دلم میل رطب کرده ام امیرحسین نوروزی...

ادامه شعر
عباس  یزدی(طوفان)

هنوز هم در پی شعر و شرابیم هنوز هم طالب مرغ و کبابیم شده شیعه کشی رسم پلیدان هنوز ای غافلان ما جمله خوابیم ============================== ...

ادامه شعر
عذرا قاسمی

تو عاشق من نشو من عاشق تو میشم تو تا سحر پر نزن من مشرق تو میشم

ادامه شعر
حسن کریمی

چند دوبیتی چه کردی با وفا ، لب آفریدی . به گرمی بر لبش تب آفریدی . برای آنکه آن لب را نبوسم . هزاران دین ومذهب آفریدی . ***...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا