تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

« مقیاس علم » غافل مشو ، زِ نیک و بد خود برادرا هر نیک و بد ،جدا شود از این زبان مرد مقیاس علم ،چون بُوَد4 اندر زبان مرد برگو به این زبان هوسباز هرزه گرد بر گو زبان ...

ادامه شعر
حمید(کوروش) رفیعی راد

#درد_دارد درد دارد بِروی راست... ولی ازچپ و راست تشرها بخوری! خوار باشد خِرد و علم فقیر.. حسرتَ اندازه ی دنیا بخوری پیشِ هر آدمِ بی پا و سری.. در طلب کردنِ حق "تا" بخوری! به شعورَ از همه اقوا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« نمرود » اندر زمانه نمرود ، یک آتشی به پا کرد تا آن خلیل حق را ، در آتشی روان کرد همدست سامری گوساله ای عیان کرد از همرهان موسی(ع) مستوجب سقر3 کرد قومی دیگر ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« نکته » ای که به یک رأی تو فرمان جهانی گذرد نفری کو که تواند ، زِ تو فرمان نبرد آنکه فرمان تو نشناسد و خود سر گذرد در فنا1 می رود آن ،جان به سلامت نبرد انج...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« گره گشایی » پیمبری نه به خودخواهی است و خود بینی پیمبری به حقیقت و با یقین باشد پیمبری به هزاران هزار مسأله هست ولیک مسأله ی حق ، یک یقین باشد ه...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« کوکب بخت » روزگاری به سر این من دل خسته گذشت آرزویم به سر مویی به رضایت نگذشت ای خوش آن مردم خوشبخت،که هوشیار بگشت آرزویـش همه بـر طبق رضایت بگذشت طال...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« تبهکاران » تبهکاران به جَستن4، از رهت هستند برای عاقبتـشان ، هیچ غم نیست وفا داری در این دنیا اگر هست برای حق پرستان ، غیر غم نیست خوش و راحت در این...

ادامه شعر
 اویس میراییز

‌ ... منظومه ای از عشقی و احساس و صَلابَت اِی حضرت ایثار _ ابوالفضلِ عَلَم دار کوبنده چو موجی به دل ارتش شَر زد گفتند که آمد پسرِ حیدر کرّار چون شیر ژیان ... نام خدا بُرد و به شمشیر تاراند ز ه...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« وهب » جنگ نیکی کرد اینک شادمان خالق اکبر ز تو باشد رضا می نمایم من به عهد خود وفا ای خدا هستم به مرگ خود رضا ای وَهب1 عهد مرا کردی وفا ...

ادامه شعر
امیرحسام  زمانیان

صدای پای محرم دوباره می آید هوای گریه و ماتم دوباره می آید ز کربلای مُعَلّی و قتلگاه حسین صدای طبل دمادم، دوباره می آید پیام تسلیت جنّ و انس و دور فلک برای حضرت خاتم دوباره می آید دوباره خون خدا در...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

با این همه ظلم چند و چون باید رفت "گر مرد رهی میان خون باید رفت" "از پای فتاده سرنگون باید رفت" با صوت رسا، چو ارغنون باید رفت در کرب و بلا، حسین، جوان را چه کند؟ "فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟" "...

ادامه شعر
معین حجت

ایّام محرم شد و ، ما مستِ حُسینیم این سُکرِ شرابی ست که تخمیر نخواهد زین جام حقیقت دو سه پیمانه بنوشیم چون تُنگ شرابی ست که تطهیر نخواهد آزادگی از خون حسین است در عالم او مکتب نابی ست که تفسیر نخوا...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

آن حسینی که تو را خوانده به مهمانی خویش در قیامت مادرش مزد دو چندان می دهد قدر دان این نوکری،ارباب تو خون خداست او برای خادمش بین که چه احسان می دهد لَنگ نگردد روز محشرهیچ کُمیتی پس بدان اشکهای تو...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« شیطنت » بیا جانا ، تو هستی بـر من استاد کجا شیطان ، همانجا همرهت نیست کدامین آدمس کارش غلط نیست که کارش جز به نیکویی فقط نیست صفات شیطنـت در آدمی ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« سرنوشت » ما بر طریق عهد و وفای تو مانده ایم تا نـشکنیم آن سر عهد و وفای دوست ما را امید و دیده بر اکرام و لطف توست تا خود نظر به ما بکنی ،بر طریق دوست غ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« یک رنگ » آن قادری که قدرت آن تا ابد بُوَد ما هر چه از ازل بشنیدیم، حکم اوست دیر مغان و صومعه و کعبه و کنشت ذکر تمام گفتن به یاهو و هو و هوست...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« باد خرمن » قلندران حقیقـی ، که با هنـر باشند رها شدند و هراسش نه از گرفتاری است به باد خرمن مردم مزن،که بد کاری است که خوشه چینی مردم،همش غل...

ادامه شعر
محمدعلی دهقان کروکی

من ، زخم خورده ی روزهایی هستم ...، که باد ، آرزوهایم را ، با خاکسترِ زمان با خودبرد ...!! (۱۳۸۲/۱۱/۲۳)

ادامه شعر
مروت خیری

وقتی می خندی وقتی دستهایت را میگیرم بی نیاز می شوم از هر انچه که انسان به ان محتاج است

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« صورت بندگی » صورت بندگـی و سیـرت شیطان نـتوان پیش خلاق دغل کرد،که سازنده ی ماست آن ولی نعمت اصلی ،که خمیر مایه ی ماست پیش او بود یقین کن،که بَرش کذب خطاست...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا