اگر به چشم من آیی حیات سرگیرم
وگر به چشم تو آیم زخویش سرگیرم
اگر چه عین صواب است پای تو رفتن
نمانده تاب و توانی ره سفر گیرم
درون خانه دل پا نهادی از سر شوق
ز آب دیده ز راهت غبار بر گیرم
ستاره تا به س...

خداوندا زمین را دود گردان
فلک را درهم و نابود گردان
به هم در کن نظام ماه و انجم
پریشان کن سپاه مار و کژدم
حساب روز شب را پاک مغشوش ...

خیال وصل تو تا در نهان جان گل داد
شکفت غنچه امید یک جهان گل داد
هوای چشم تو باران به ارمغان آورد
نسیم،بوی تو می کاشت ارغوان گل داد
حکایتی است نگاهت چو بر فراز آمد
ستاره سیر چمن کرد آسمان گل داد
قدم نه...

هوای آمدنت بوی ناب می آورد
مسیر روشن چشمت شراب می آورد
کتاب قصه حسن تو ارغوان می گفت
شمیم خاطر بودت گلاب می آورد
فروغ چشم سیاهت ستاره در سر داشت
شکست نور نگاهت سراب می آورد
سکوت جنگل گیسوت هیبت شب داش...

هر گه خیال وصل تو در سر گذر کند
خویشش قرار گیرد و خویشم به در کند
بوی بنفشه می دهد آن خاطر عزیز
...