"روحِ من در بندِ تو، جسمت شکارِ دیگریست"
"نیمی از دارایی‌ام در اختیارِ دیگریست"

آرزو کردم که آرامت شوم؛ افسوس که
چشمهای تو همیشه بی قرارِ دیگریست

هر شبم در حسرتِ چشمان تو سر شد ولی
لمسِ گرمای نگاهت...

بغض غریبی در هجایم جا گرفته
قلب غزل انگار از دنیا گرفته !

آتشفشانی و سخن هایت گدازه ست
لبهات داغ و دل مذاب ، اما گرفته ...

شلیک کن ، آتش بزن ، ختم کلامی
راه نجاتت در گلوله جا گرفته !!

دل کندم ...

بودنت حال خوشم را جاودانی میکند
بودنت با دلخوشی هایم تبانی میکند

مهربانی کن که لیلای توام آخر مگر
مهربان با مهربان نامهربانی میکند ؟

دست دردستت نهادم سر به پایت میدهم
در شکوهی که خداهم نغمه خوا...

دلمرده ترین عاشق تاریخ جهانم
رفت ست بدون تو همه تاب و توانم !

بی ساز تو ناکوکم و آشوبترینم
بی ضرب ؛ شب و روز ولی در ضربانم !

سرگیجه ی تقدیر مرا گیج ترم کرد
چرخ و فلکی هست و من انگار در آنم !

گ...

وقتی که عشق خود را در قلب من نهادی
بر روح سرکش من تسلیم یاد دادی

بطنی عقیم بودم یکباره در وجودم
معشوق عشق زادم با بوسه عشق زادی !

وقتی که در خیال گل واژه ها نشستی
در صدر شعرهایم بی اذن ایستادی .....