زیبا تر از آن بودی و زیباتر از اینی

ابعاد تازه یافته با تو جهان بینی

دروازه ی آغوش خود را باز کن گاهی

از چه به هرکس می رسد از راه بدبینی

لبخند مصنوعی زدن آنقدر هم بد نیست

گاهی بدردت می خورد گلهای...

گرچه می گفت کار و بارت را...
شانس اینبار سکه خواهد کرد
اسکناسی دوتکه خواهد کرد
سقف این خانه چکه خواهد کرد

لطف کن بعد از این مرا در جمع مثل یک آدم نخاله نکن

قایقم را شکسته غرق نکن
دل خود خوش به زرق و...

نه بجز خون دل از عشق تو در می آید
نه دلم از پس این وسوسه بر می آید

لبت از خون دل من شده رنگین ، چه کسی
گفته روی لب تو خون جگر می آید !

چه کنم با عطش ِ تاب و تب خواستنت ؟!
پدرم آخر از الطاف تو در می ...

نشسته ام تک و تنها و قهوه می نوشم
تمام تلخی عالم شده است تن پوشم

ندیده است دلم روز خوش دراین دنیا
چنان که بعد تو شادی شده فراموشم

چه بار های گرانی به دوش من رفته
که درک کرده ؟!غمت را نشسته بر دو...

مانده ست شود یا ,که, نه ، هم صحبت هرکس
سیبی که نباید بشود قسمت هرکس!

از قسم اناری نرسیده است به پاییز ...
دلخون شده تر از دل بی طاقت هرکس

بی پرده مباش این همه رو راست ، شده تا
با سنگ به آیینه زدن...