مانده ست شود یا ,که, نه ، هم صحبت هرکس
سیبی که نباید بشود قسمت هرکس!
از قسم اناری نرسیده است به پاییز ...
دلخون شده تر از دل بی طاقت هرکس
بی پرده مباش این همه رو راست ، شده تا
با سنگ به آیینه زدن عادت هرکس
بیچاره غروبی که دلش خون شود از غم:
دلگیر تر از گوشه ای از غربت هرکس
نفرین به من و عشق، بلانسبت هرکس
این عشق نیرزد به تو و لعنت هرکس
گیسوی پریشان تو بر باد ، چه می خواست
جز من نخورد بر ، به رگ ِ غیرت هرکس
مویت شده سرمایه نامردم و گشته...
حسرت به دل سوخته ام عبرت هرکس
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#شعر_ایران
#غزل_امروز
#غزل_معاصر
#غزلسرایان_معاصر
#درمتداد_شعر
#غزل_دیروز
#غزل_کلاسیک
#غزلسرا_معاصر
#شعر_معاصر
#غزل_مسافر
#غزل_نوین_ایران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 17 شهریور 1401 00:13
سلام ودرود
محمد مولوی 17 شهریور 1401 00:16
مجید قربانی 18 شهریور 1401 01:07
لذت بردیم
زهرا آهن 19 شهریور 1401 00:32
درودها
چشمه ذوقتان جوشان
در آسمان شعر تابنده باشید