《دایرة المعارف》

لیلی جان..،
مردمان این شهر
برای مجنون بودنم
از من دلیل می خواهند
رنگ چشمانت را قرض می دهی؟
تا در دایرة المعارف نگاه قشنگ تو
معنی واژه های شعرم را بفهمند،
و چه زیباست
صورت خورشید
هنگام...

《آه》

باغبان پیر هنوز هم
وقتی از خواب می پرد
با چشمان پُر از حسرت
به جای سیگار
بر روی لبانش آه است؛
عطر تنت را نفس می کشد
بوی شعرهایت را حس می کند
زیر سایه درخت سیب
که سال هاست بر تن خسته اش
حک شده قل...

《جیب》

می توان قسم خورد به خوشبختی
وقتی زورق روزگار
ما را به سرانجام قصّه می برد؛
و گاهی اندوه عمرمان این است:
که نامه های مچاله
در جیب این دنیا جا مانده
چه پایان غم انگیزی ست
انگار یادمان رفته
کفن ها...

《نسخه》

عزیزِ من..!
بیا و نسخه ام را بپیچ
که بیمار تو گشته ام؛
نگاهت در شعرم
همچون دستخط بد تمام دکترها
قوی ترین مُسکن است
برای درمان دل غمگینم!

شاعر: مرتضی سنجری...

《ماه بی آه》

زیبای من..،
چند روزی ست ستاره
بوی تو را می دهند
مگر آنها را در آغوش گرفته ای؟
که این چنین حریر عطر آگین زُلف سیاهت
تن عریان شب را پوشانده
و ماه بی آه در بستر آسمان
به آرامی خوابش می برد!
...