شهدی که از دهان تو ،می ریخت ، دم به دم
شعری که از درون تو جوشید ، تا عدم
دوری ، پر از شهادت نزدکیَست و باز
من مانده ام بدون تو ، تا مرگ، یک قدم
رازی که از لبان تو گفتند ، ناگهان
اشکی که می چکید ب...

"خوشه ی نارنج"

خیال شارح صبرست ، تمام سوی بهاران
چقدر خرمن یخ ریخت ، درین ادیم هراسان
پر لطیف گشوده ، به گیلیاری حزنش
عقاب هوسم پیروز، پریِ قامت طوفان
غزالِ در حرم نور ،به اذن بافه ی تقدیر
همان الهه...

جهان تهی ، درد انبسته ایست
کجا میکشد روزگاران، دلی
پی مرغ بسمل، بس آسیمه سر
نشاندند بر سینه ، تاج گِلی

مرا شیهه ی واژه ای جاودان
فلات غبارین نامی بلند
مرا وسعت سبز آزادیت
مرا ،بقعه ی بادهای پرند

...

"کرشمه ی سوسن "

انگورهای رَسخ تو و ُ من را 
ای عشق،این بیراهه رَفتن را 
آشوب موج کفر تماشاییست
در ساحتت بهانه ی یک زنرا
در کام من شراب عدم زهرست
با بوسه ای شکسته ترین تنرا
در رودهای ترانه نهان کَردی
...

لباده ی کبود شبی، بیشعاع دوست
دریای مه گرفته ، به دل رنجشاره ها
آیینه ی مغنی آوای گرم توست
در گوش چله گاه اریب هزاره ها

ناطور آسمان منی ، ماه تنگبار
لبسوز خانقاه توام ، مست و بیقرار
آهوتکان وحشی اح...