ای تمام شعر من دیوانه ام در کوی تو
کی شود مثل نسیمی بگذرم از موی تو
فاش گویم تا بدانند جملگی یاران من
بر زر دنیا نبخشم تاری از گیسوی تو
تیغ بران در نیامش برق خود پنهان کند
تا ببیند ناز و غمزه از خـم ...

منو دل تا به سحر درد دلا می کردیم
مرغ صبح داد میزد منو شما همدردیم
گفتم ای مرغ سحر درد دلی با ما کن
چیست انچه منو تو در پی ان میگردیم
گفت ان غمزه یار رخنه بجان است تورا
ولی من داد زنم سوی خدا برگردیم...

گرفتم از غمت امشب. ز نیت پر زمی جامی
ندیدم خوشتر از نامت. بگیرم بر زبان نامی
زبویت همچنان مستم.به کویت کی شوم راهی
اگر کویت کنم مسلک. ندارم با شتاب گامی
هم اینک مهر سر شارت. نشسته بر دلم اخر
دلم را...

در خلوت شبهای بی چراغم
خیال روی تورا
نقطه به نقطه بر چهار چوب سقف قاب می گیرم
ودر وهم و خیال خود میگویم
...........
ایا بعد از مرگم
خیال روی تو بر من اشکی خواهد ریخت؟
شاید انروز بارانی بارید
واز...

دفاتر شعر علی پورحبیبی
نوای دلتنگی.

گفتم چرا گرفتی با غمزه عقل و هوشم
گفتا که چون تو کردی صد زمزمه بگوشم
گفتم که بی گناهم بر دوش مکش گناهم
گفتا که خود گرفتم این بار را بدوشم
گفتم سپید گشته ......