گرفتم از غمت امشب. ز نیت پر زمی جامی
ندیدم خوشتر از نامت. بگیرم بر زبان نامی
زبویت همچنان مستم.به کویت کی شوم راهی
اگر کویت کنم مسلک. ندارم با شتاب گامی
هم اینک مهر سر شارت. نشسته بر دلم اخر
دلم را سخت می بازم. بگیرم از لبت کامی
به تار موی تو خورده .گره این قلب بیمارم
به عالم گر شوم سرکش. ولی در پیش تو رامی
به غمزه ان خم ابرو .چو شمشیر از نیام خیزد
فتد صد رخنه در جانم .نیاسایم به صبح شامی
به یادت باده مینوشم. شدم وحشی برفت هوشم
بگستردی زگیسویت. بدین وحشی عجب دامی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 07 دی 1401 13:52
سلام ودرود
علی پورحبیبی 07 دی 1401 14:10
ممنونم از حضور بی منت دوست ادیب
عبدالحلیم اکرامی = نژند 07 دی 1401 16:06
خیلی عالی سرودی.. ذوق شعری ات همیشه جوشان باد. استاد
علی پورحبیبی 07 دی 1401 22:03
ممنونم از خوانش زیبای شما بزرگوار
فاطمه نعیمی 08 دی 1401 23:49
درود بر شما
چون تقاضای نقد فرمودید جسارت می کنم.
بزرگوار! حروف اضافه همانطور که از اسمشان پیداست باید کمتر استفاده شوند ولی شما خیلی (ز) به کار بردید.
در ضمن وزن چند مصراع به هم خورده و ناهمگون است????
ندارد با شتاب گامی : شتاب (ب) به نظر زیاد است و واژه عوض شود بهتر است.
چو شمشیر از نیام خیزد (نیام)
نیاسایم به صبح شامی (صبح)
شدم وحشی برفت هوشم (برفت)
در ضمن واژه : برفت و در کل بعضی مفاهیم قدیمی و کهنه شده و کاربرد ندارد.
سپاس
علی پورحبیبی 09 دی 1401 00:17
ممنونم از دقت نظر شما و حضور بی منتتان .باید عرض کنم
هیچکدوم از خط خطیای من از نظر وزن و هجا ویرایش نشدن فقط بیشتر به موضوع و تم
بیشتر دقت شده و اگر قسمت باشه و تکمیل شدن موقع جم اوری در قالب کتاب نقصشون بر طرف خواهد شد
..ولی درمورد کهن فرمودین باید عرض کنم بنده به اشعار کلاسیک و کهن علاقه مندم و اکثرا در ان قالب فعالیت دارم .
با اینکه در اول راهم و از شما میاموزم .مانا باشید