منو دل تا به سحر درد دلا می کردیم
مرغ صبح داد میزد منو شما همدردیم
گفتم ای مرغ سحر درد دلی با ما کن
چیست انچه منو تو در پی ان میگردیم
گفت ان غمزه یار رخنه بجان است تورا
ولی من داد زنم سوی خدا برگردیم
...........
..........
برگرفت اشفته بازار اینچنین افکارها
حرف حق در سینه ماند اویختن بردارها
در گلستان سینه بلبل شکافت خار مغیل
جای بلبل نغمه دستان سرودن سارها
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 09 دی 1401 11:33
.مانا باشید و شاعر
علی پورحبیبی 09 دی 1401 12:15