ناگهان
رادیو اعلام کرد:
به خبری که هم اکنون دریافت شده است گوش فرا دهید
"امروز تمامی پرندگان از قفس آزاد خ...

با آهی برآمده از نهاد خود گفت
امشب شب بزم و شادمانی است

اما افسوس در جیب جناب عالی
حتی نمانده اسکناس هزاری

هر چه گفتم به این عیالم، با هر توانی
افاقه نکرد به هیچ بهایی، حتی به باری

افسوس ک...

آسوده خیال باش
فردا صبح را خواهی دید

پرده ها حاصل خیالند
فرجی حاصل خواهد شد

و تمامی هرم های خیالی فرو خواهند ریخت
از پرده تاریک شب نهراس

دیوها را نیز راهی به سوی خواب ها نیست
آن ها قرن ها...

آخرین امیدم را توی جیبم جای می‏ دهم
و به سرعت از کوچه‏ مان دور می ‏شوم
فقط نمی‏ خواهم دختری که صدای کفش تق تقی اش در کوچه می پیچد
مرا ببیند
حتی نمی ‏دانم بند کفش ‏هایم را بسته‏ ام یا ...
و یا طنا...

دل به دریا سپردن نیست کار ما هنوز
کار ماگشته انگار زخمه تارها هنوز

اشک و سوز و آه پر کرده این پیمانه را
لیک سری ز اسرار مگو فاش نگشت اینجا هنوز

گریه هامان دست برآورده به مهتاب
افسوس به خورشید...