دل به دریا سپردن نیست کار ما هنوز
کار ماگشته انگار زخمه تارها هنوز
اشک و سوز و آه پر کرده این پیمانه را
لیک سری ز اسرار مگو فاش نگشت اینجا هنوز
گریه هامان دست برآورده به مهتاب
افسوس به خورشید زمان ذره ای ره نیافت نغمه ها هنوز
شمع خاموش است گویا بر مزار ما کنون
عشق معشوق الهی نیست کار ما هنوز
رفت عمر ما دریغا در هوای وصل دوست
لیک یک دم هم نشد معشوق، یار ما هنوز
این نوای گل سرخ به من عاشق جان داد
که می آید مولا، چندی صبر کن حالا هنوز
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5