تا کی قرارت شد، بقلبت عقده برداری
تا کی به این تقدیر لامصب بدهکاری

یک‌‌ بار، وا کَن سنگ ها را با خودت یارو
بنگر ! کجای کار، می لنگی به این یاری

تغییر دِه، چیزی که با قلبت نمی جورد
بیدار ش...

ضرب  و  تقسیم  زمان،  از ماورای  بودنی
پرده های راز را، کِی از دلت پس  می‌زنی

مثل دریایی که امواجت چو گیسوی زنی
می‌زند بر قایق  گم کرده راهی چون منی

خوب میدانم‌که همدستی به‌شیطان‌رجیم
آخرین  جا  مان...

آدمی!.......شاید، ولی از آدمک ها نیستم
عشق می کردم، اگر با غم،، کنارت زیستم

هر بلایی بر سرم شد، بیشتر مَردَم نمود
سوختم! شاید بفهمی، من‌ برایت کیستم

نوش جانم، مزّه نیشی که از ...

ای‌ دل رنجیده‌‌ی من، یار  می‌خواهی چکار
زخمیِ رنگ و ریا،  تیمار می‌ خواهی چکار


بهترین   آرامشت، از بسته‌ ی سیگار بود
دست یار و شانه‌ی دلدار، می‌خواهی چکار


مهر یاران،گاه از هرنیش عقرب بدترست
با چن...

من زیستن در شور و شر را دوست دارم
دل دادگی ،، با یک نظر را دوست دارم

عادت ندارم،،، زندگی را هی بنالم
از. کودکی،، هر. دردسر را دوست دارم

چون سرو ها، هم با وقار و با شکوهم
هم طعنه ی ت...