بیا

دستکم

زنگ خانه ام را اشتباهی بزن


................................................
یک پارادکس

خسته نمیشوم

اگر زن سی ساله بودم

دوباره

عاشق تو میشدم

چشمانم
ای زیباترین دارایی ام

دوستت دارم

چون او که آشنایم کردی
واندیشیدن که بذهنم راه نمودی
مثل میهنم که باهم دران متولد شدیم وباهم قدم زدیم
ومردمان خوبی که باهم دیدیم
ما با هم از پلیدیه...

حواسم نبود بانو

مراببخش

جام شرابی که دادی ام

نمیدانم

درپیشخوان کدام میخانه جا گذاشته ام

لطفا جامی دگر

اگر...

شراره ام

همین شرر بس است

ببین

نشانی از خرمن آتشست

دوستان همه میدانند که پر حرفم اما بچند دلیل کوتاه مینویسم
1-صداها زیاده فضارو براشون تنگ نکنم
2-اگر فرصت شماهارو داشتم که امیدوارم...