عکس نگاتیو





این تجربه من است شما را نمی دانم عکس نگاتیو را می گویم دوست داشتنی. اینکار پر از لذت است اگر خودش بداند از حسادت دق می کند آخر خیلی دوست داشت من خودش را دوست داشته باشم ولی نه نشد آخه شاید من ساده بودم و امتناع ایشان را جدی می گرفتم ولی عکس نگاتیو چیز دیگری است نیاز نیست لبها را با عمل جراحی یا خط حواس پرت کن بزرگش کنی خودش بزرگ است درست آنقدر که شما می خواهید البته منظورم خودم هستم خودم می خواهم مدت چند دقیقه قبل از اینکه من آلبوم را باز کنم و بعکس نگاتیو نگاه کنم او رفته بود از داخل همین صحفه اما کسی نمی تواند عکس نگاتیوش را با خود ببرد چه عکسی !میتوانی با او حرف بزنی معاشقه کنی و اگر روزی معشوقه ی واقعی اش بخواهد با ظاهر کردن بفهمد که چه کسانی دوروبرمن میپلکیدند ابدا چیزی برایش ظاهر نمی شود داروی ظهور فقط نگاتیو را ظاهر میکند نمی تواند چیزهای دوروبر من را رویت کند.
مخصوصا آن معشوقه اش که درست چهل و دو سال از من بزرگتر است و سیبیلهایش مانند دو جاروی مستراح زیر دماغش چسبیده اند اصلا من از اینجور سبیل ها که ممکن است خودش را به هرچه نابدتر نگاتیو من بمالد نفرت دارم و سعی می کنم در خیابانها اصلا عکس نگاه نکنم که چشمم به این جور جانورها بیفتد عکس نگاتیو به من بدهکار است او نمیداند کسی بر دستهای من بوسه نزده که هیچ حتی حقوق کارگری مرا هم نداده و تازه نمی داند اینروزها اگر حقوقت را خواستی نه نه ات را به عزایت می نشانند اینها هم به آن سبیل هایی که مانند دو جاروی مستراح در امتداد هم ایستاده اند مربوط می شود اصلا چرا وقتی آدم شاعر نیست واژه ها را خسته می کند تا دیگران به او احترام بگذارند نگاتیو چند بار شعرهای یک شاعر تشنه را خوانده و یک جمله که از آن مرد سبیل جارو مستراحی آموخته ازو قدردانی کرده یعنی گفته است خیلی سنگین ودلنشین بود در واقع سنگین یعنی چیزی نفهمیدم ولی سنگین یعنی یک وقت ناراحت نشوی که من چرت و پرتهایت را فهمیدم.
عکس نگاتیو در مورد من هم میخواست همچین پرت و بلایی بگوید وقتی به او گفتم از هیکل هوس انگیزش همیشه تحریک می شوم خندید و گفت باور کن دلم می خواست از من خواستگاری کنی اما همسرم،همسرم انگار مراخریده یکبند راجع به باغچه اش که آدرسش را گم کرده با من حرف می زند و سعی می کنداین حس را که او باغچه ای دارد و این امر به او اعتبار خاصی بخشیده در خاطرم استوار کند ولی نمیداند که من از او زرنگترم البته نه عکسم بلکه عکس نگاتیوم و یادش می رود که همین حالا یعنی شش دقیقه پیش سعی کرده بود ازآلبوم فرار کند نگاتیو نمیتواند از جایش حتی تکان بخورد شما هم اگر به عکس نگاتیو خود نگاه کنید با من همداستان می شوید بشرطی که به او حسودی کردید پاره اش نکنید.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 139 نفر 207 بار خواندند
محمد مولوی (03 /09/ 1399)   | کرم عرب عامری (08 /09/ 1399)   | بهنام حیدری فخر (12 /09/ 1399)   |

نظر 1

  • کرم عرب عامری   08 آذر 1399 00:34

    راستش من هم خواندم و متوجه نشدم شمارا نمی دانم
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا