هر چه دزدی کرده را بر چینُ ووهان برده است
مالِ مردم همچو گز یا مثلِ سوهان برده است
در کانادا یک دو روزی خستگی در کرده و ...
عشق و حال اش را بسی بر شهرِ یوهان برده است
گوئیا کز پل که رد شد خر سواری...

باز در یک شبِ تنهایِ پر از دلتنگی
دل من در طلب ناز نگاهِ یار است

مثلِ او ثانیه ها را به خود ام .می پیچم
چونکه عمریست که دل منتظرِ دلدار است

وای بر من که چه ها می کشم از دلتنگی
این چه عشقیست که ...

چه گویم وَصفِ او سِرّی زمین تا آسمان دارد
همی گویم که چشمان اش هزارو یک جهان دارد

برایش شعر میگویم هزاران بیت و یک دیوان!
ولی دریایِ پهناور دل اش دُرّی گران دارد .

خدا هم آفریدش تا کِشد رُخ ...

عجیبه حس و حالش عالی شده
میگن که بدجوری خیالی شده
فکر میکنه ریاست اش طویله
مقصدِ بعدیش حتما اردبیله
تو شهرِ ما همه باهاش رفیق اند
خلاصه دل میدن بهش عجیب اند
اینروزا رفتاراش پر از معماست
حرف...

زیربارانِ خیال که باشی!
جهل،منطق میشود
عبادت .رسوایی می آورد
و عشق گمراه ترین همراه دنیا
میشود ..
شهرام_بذلی