چهار دیواری و بی اختیاری
بی اختیاری اشک
در تکاپوی خیال
و روح افسارگسیخته ای
که دست در دست عصیان می رود تا اوج فرود
باید برخیزم
خنجری بردارم
دیگر وقت قربانی نیست
بگذار گلوی بشریت ببرد
باید برخیزم
تیشه ای بردارم
به گمانم ریشه بی ریشگیمان
رفته است تا خدا.
#ویدا فردین فر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 12
امیر عاجلو 05 فروردین 1399 20:38
خدا هست خدا هست خدا هست هنوز
ویدا فردین فر 05 فروردین 1399 22:13
خدا هست و به شدت کافی است
خسرو فیضی 06 فروردین 1399 13:50
. به تکلف نتوان اهل سخن شد خسرو
. شاعر آن است که با طبع خدا داد آمد
. با بهترین درودهایم
. استاد گرامی بیش از هر چیز با شگفتی شاهد چیدمان
. کلماتی بودم که از طبع خدا داد سخن می گفت
.
ویدا فردین فر 06 فروردین 1399 23:42
سپاس بیکران
ممنونم استاد بزرگوار
حسن مصطفایی دهنوی 06 فروردین 1399 23:58
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند باشید
محمد علی رضا پور 07 فروردین 1399 19:14
تا خدا
ویدا فردین فر 08 فروردین 1399 23:53
سپاس فراوان
محمد علی رضا پور 07 فروردین 1399 19:14
سلام و احترام،
برای شناساندن بهتر قالب های تازه و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) به همیاری تان نیازمندیم.
تقدیمی:
در قالب سروش:
1- از زمانی که دیکتاتور شد/
سیکل را نگذرانده، دکتر شد/
ناظر فنّی رِآکتور شد/
و ترقّی کرد.//
2- نردبان ترقّی آوردند/
نردبان؟ – پلّه برقی آوردند/
هر چه غربیّ و شرقی آوردند/
در احزاب.//
3- آن سرِ نردبانِ جمهوری/
قله ی لامَکانِ جمهوری/
جانِ جمهوری/
پایه، پیدا نیست.//
نمونه شعری در قالب جدید سه گلشن
(تنها قالب مهندسی شده در شعر فارسی که هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش را در خودِ ساختارِ قالب دارد
“شعر، زیباترین تریبون است؛ حرف هایی بلند می طلبد/
تا تَسَلّا و مرهمی بشود، شاعری دردمند می طلبد//”
مشکلاتِ زیادِ ما کم نیست. شاعر از زلف یار می گوید/
بچه های طلاق، بد یُمن اند؛ شعرِ بوس و کنار می گوید/
پدری، مدتی ست بیکار است؛ غم گرفتار و تلخ گفتار است/
همسرش باردار و بیمار است؛ از غمِ انتظار می گوید/
دست های لطیفِ بیوه زنی مثل دستانِ پیرمردان شد/
چشمِ پاکِ همیشه پُر شرمش، از غمی بُردبار می گوید/
چار راهِ رفاه، پشت چراغ، دختران، گل حراج کردَه ند و /
گلِ بی عطرِ کاغذی، چیزی، از بدِ روزگار می گوید/
فاصله بین ملت و دولت، راهِ این جلگه است تا قله/
شاعرِ بی غمِ تغزّلباز، باز وصف بهار می گوید/
“شاعران در شبِ ملایمِ شعر فقط از شوق و آرزو گفتند/
عده ای از دو چشم دلبرشان، جمعی از حلقه های مو گفتند/
باز هم دخترانِ گل در دست …. باز هم مردمانِ پایین دست … ./
باز هم شاعران در این بُن بست، غزل از مهرِ ماهرو گفتند . //”
نمونه ای در شعر سبز(چندآهنگ)، گونه ای از شعر میان سپید و نیمایی، با الزام به کاربرد (حدّ اقلّی یا هر از گاهِ) قافیه و ایجاد چندآهنگی باتغییر اوزان:
ناگاه/
آه!/
زیر آوار ماند خاطر من/
رفتی و رفتم و رفت/
و هیچ کس نفهمید جز عشق/
که از عشقت/
ای سراسر عشق!/
بر سرم چه ها رفت .//
علی معصومی 11 فروردین 1399 19:10
درود ها بر شما
◇◇◇◇◇
ویدا فردین فر 12 فروردین 1399 02:34
ممنونم استاد ارجمند.
فاطمه گودرزی 06 اردیبهشت 1399 14:07
درودتان
ویدا فردین فر 08 اردیبهشت 1399 02:01
سپاس استاد بزرگوار.