فرق بین دو آسیابان !
شبی دانشمندی در راه ... گذرش افتاد به آسیابی ؛ بعد از مختصر غذایی که خوردن ، آسیابان گفت : امشب بارش خواهد بود ! دانشمند محترم بفرمود : نخیر امشب بارش نخواهد بود ، و در ادامه ی سخن بفرمودندی آسمان غرق ستاره است ، و برق ستاره گان این ماده ی سیاهی که فضا را احاطه کرده است ،سیاهی آسمان هم به رنگ دیگریست ...!
آسیابان گفت : من می روم داخل آسیاب می خوابم ؛ و گوش هایم سنگین است و کلون در را از پشت می اندازم ، امشب بارش خواهد بود .
بعد از چندی ساعت ابر های سیاه و تیره دلتنگ آسمان را به سیطره خویش در آوردند و شروع به بارش کردند . و دانشمند مورد نظر ما هم رفت پشت درب آسیاب خوابید .
آسیابان دیگری :
پادشاهی پسر بهرام گودرز از ترس جانش که اعراب به ایران حمله کرده بودند و سلسله ی ساسانی را برچیدند در راه فرارش رسید به آسیابانی نزدیکی مرو و به دست او کشته شد ..!
#محمد_مولوی
__
دانشمند محترم که بود ؟
پادشاه نگونبخت که بود؟
آسیابان از کجا فهمید که امشب بارش خواهد بود ؟!
نظر 2
محمد مولوی 20 تیر 1399 19:57
دانشمند محترم ابوریحان بود
شب از نیمه گذشت باران شدیدی شروع به باریدن کرد و ابوریحان و شاگردش هر چه بر در آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد تا اینکه صبح شد و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و استاد هر دو از شدت سرما به خود می لرزند و هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا می دانستی که دیشب باران می آید؟
آسیابان پاسخ داد من نمی دانستم، سگ من می دانست! شاگرد ابوریحان گفت: آخر چگونه سگ می داند که باران میآید ؟ آسیابان گفت : هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به درون آسیاب می آید تا خیس نشود". ناگهان ابوریحان آواز داد و گفت خدایا آنقدر می دانم که می دانم به اندازه یک سگ، هنوز نمی دانم".
محمد مولوی 21 تیر 1399 16:01
پادشاه نگونبخت !
آخرین پادشاه ساسانی ایران زمین بود که یزد گرد سوم نام داشت .
چندین روایت و حکایت از چگونه و چه کسی کشته است موجود است . آخرین باری که دیده شده است به خانه ی آسیابان ختم می شود .
حمله اعراب به ایران در زمان پادشاهی او رخداد که به تسخیر تیسفون و تقریباً سراسر قلمرو ساسانیان و شکست و آوارگی یزدگرد انجامید. یزدگرد در نتیجهٔ خیانت گروهی از زیردستانش در پیرامون مرو در آسیابی کشته شد.