آنچنان در لولای پاشنه ی ” در” چرخیده ام
چون ریگ های بیابان در باد صحرا سایده ام!!
@@@@
در باغ زردآلو داشتیم ، سلام و علیک داشتیم
در باغ زردآلو تمام شد ، سلام و علیک تمام شد !
@@@@
شب آبستن صبح دیگری بود...
گاومان زایید ؤ گوساله سقط شد
@@@@
از بس که پیاده زیر بارون پاییزی قدم زده ام
آب از سرم گذشته ، افکارم نَم کشیده است !
@@@@
دردی_ست...درون سینه ی من چنگ می نوازد
با سر انگشت سرد خود نوای جنگ می نوازد
@@@@
تنها در خانه نشسته ام در مکعبی بنام اتاق
طاقباز خوابیده ام با چشمان باز رو به طاق
#محمد_مولوی
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیر عاجلو 02 آبان 1399 16:45
.مانا باشید و شاعر
بهنام حیدری فخر 02 آبان 1399 17:34
درود بر شما جناب استاد مولوی گرانقدر
کرم عرب عامری 02 آبان 1399 23:17
درودها گرامی
محمد رضا درویش زاده 03 آبان 1399 07:13
هزاران درود بر رفیق ادیب و هنرمندم احسنت
ولی اله بایبوردی 03 آبان 1399 08:17
سلام و درود
دست مریزاد
جالب بود
کاویان هایل مقدم 03 آبان 1399 21:20
سلام و درود
مسعود مدهوش 03 آبان 1399 21:37
درودها استاد مولوی
علی مزینانی عسکری 05 آبان 1399 07:21
درود برشما
هر بیت خودش شعری کامل است
دستمریزاد
علی معصومی 05 آبان 1399 15:17