هنجار:
.مولانا گفت :
بشنو از نی ...
خیام جام تهی کرد
سعدی رفت گلستان
حافظ غزلی سرود
در انــــدرون من خسته دل ندانم کیست؟
که من خموشم او در فغان در غوغاست !
سهراب گفت قایقی باید ساخت
فردوسی گفت: رستم
کار دادی دستم ...
مردی از خود عکسی داشت
به عابری گفت آیا می شناسی...!(1)
شغالی پلنگ غرید !
شیر به جوش آمد !!
آسمان غرشی سهمناک.کرد
ابرها گریه کنان رفتند
ماه از پنجره رد شد
دختری لب پنجره هویدا شد
اتاق مهتاب شد
دخترک خودش را دید
در آینه ای که پشت به دیوار بود!
محمد مولوی________ بهار 95
۱_ از زنده یاد: عمران صلاحی
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 21 اردیبهشت 1399 15:15
.مانا باشید و شاعر
محمد مولوی 21 اردیبهشت 1399 15:26
سپاسگزارم استاد آجلو عزیز و گرامی
سلامت باشید
محبوبه دهقان 21 اردیبهشت 1399 16:42
درود استاد
محمد مولوی 21 اردیبهشت 1399 17:40
درود و سپاسگزارم استاد مهربانو دهقان
به مهر می خوانید
سلامت باشید
محمد رضا درویش زاده 21 اردیبهشت 1399 18:34
درود بر شما
محمد مولوی 21 اردیبهشت 1399 20:37
سپاسگزارم جناب درویش عزیز
استاد گرامی