باز تب آینه ام در گرفت
ساز دلم پرده ی دیگر گرفت
باز تب و آه و شب و آینه
حیدری چاه شدن یک تنه
قاب گرفت آینه آه مرا
پنجره بخشید نگاه مرا
باز پرستوی نگاهم پرید
آه من از چاه غمت قد کشید
رخ بنما مات توام آینه
شاه دلم کیش تو هر آینه
هر چه نگاه است به آهم بده
چاه نَمی حیرت آهم بده
آینه ای آه نشانم -مرو
آینه از آه ندانم ـ-مرو
عکس کند آینه روی نگاه
نقش زند صورت عکسش گناه
در نگه آینه انکار نیست
آینه جز یک شبَه انگار نیست
آینه ای رو به شکستیم ما
آه من افتاد در آیینه «ها»
هر که دچار است به افسون آه
نذر کند آینه را یک نگاه
آینه برق است که دررعد آه
معجزه باران کندت در نگاه
آه خبر میدهد از غصه گاه
گاه بود شادی ما را گواه
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیر عاجلو 24 امرداد 1399 10:50
.مانا باشید و شاعر
کرم عرب عامری 24 امرداد 1399 13:47
درودها دکتر عزیز
دکتر کیوان محب خسروی 24 امرداد 1399 22:26
ارادت همراه همیشگی و محترم
بهنام حیدری فخر 24 امرداد 1399 23:44
درود بر شما جناب استاد خسروی
بسیار زیبا و روان مثل همیشه،مانا باشید
دکتر کیوان محب خسروی 25 امرداد 1399 22:24
بسیار ممنونم حضرت احساس
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 25 امرداد 1399 02:13
درود بر شما
دکتر کیوان محب خسروی 25 امرداد 1399 22:24
ارادت خاص
منصور آفرید 25 امرداد 1399 18:29
بسیار زیبا درود بر شما
دکتر کیوان محب خسروی 25 امرداد 1399 22:25
بنده ادب شما هستم