تن الوده
در این غبار تنهایی نفس کشیدن محال است
بلبل اواز کنان ز سر سر خوشی خوشحال است.
می کارم بزر هایی در این تن الوده
این بزر ها همچو زیبایی نهال است.
روح من در این حوالی تنگ
ز سر الودگی های تن بد حال است.
پاهایم در لبه تیز گاه پر تگاه
هم چو دندانه های تیز چنگال است.
روح من در تعرض با جسمم
ز درون خود اشفته ی اشفته حال است.
این نفس بی جان در این سرای خاک خورده
گویی هم چو قوچی کور مال است
غبار ها نشسته بر این روح سال خورده
گرچه روح من مریض احوال است.
شاید در تاریکی باشد روح من
انگار در خود فرو رفته در ته سیاه چال است.
سراب میبینم پی در پی با دلم
انگار مار دیدم این مار خوش خط و حال است.
روح گل رخ در خلصه فرو رفته است
که این خلصه همچو خاک نم ناک سفال است.
گل رخ
شعر غزل
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1399 10:30
سلام ودرود
سعید اعظامی 16 اردیبهشت 1399 11:28
سلام خواهر عزیزم. اگه جسارت بنده را پذیرا باشید.اینکه فقط شما به دنبال
درست کردن قافیه وردیف هسیت.درصورتیکه شعر داره از حالت خارج میشه
با اینکه وزن کافی نداره.عروض به کلی فراموش شده.بر وزن هیچ افعالی ک شعر غزل وقصیده
سروده میشود من اصلا نمی بینم.باپوزش ورودبنده را پذیرا باشید
سحر خالقی 16 اردیبهشت 1399 12:52
من گفتم از وزن عروضی وغزل سنتی فاصله بگیره و به غزل امروزی نزدیک بشه
با خودم این فکرو کردم
خسرو فیضی 16 اردیبهشت 1399 12:47
. درودها نثارتان باد
. استاد . مهر بانوی فرهیخته سروده ای سرشار احساس که از شوق و ذوف
. شاعری پای بنده هیچ قیدی نبوده . . آآآه . . چه زیباست آشاری از بلندای
. کوهسار فقط احساس می ریزد . . احساس لطیف بانوی فرزانه را می ستایم
.
سحر خالقی 16 اردیبهشت 1399 12:54
من گفتم با خودم به غزل امروزی نزدیک بشه واون قدر حالت سنتی نگیره
محمد مولوی 16 اردیبهشت 1399 13:40
محمد رضا درویش زاده 16 اردیبهشت 1399 15:24
درود بر شما بانو
علی معصومی 16 اردیبهشت 1399 16:32
درود ها بر شما
ارجمند
○○○○
ادیبانه هایتان جاودان
◇◇◇◇
عباس ذوالفقاری 17 اردیبهشت 1399 02:28
سلام بانو..شعرتان خوبست و حسی اما به نظر میاید که شما علبرغم قافیه به وزن معتقد نیستید...ببخشید بنده را
سحر خالقی 17 اردیبهشت 1399 07:36
من میخواستم از شعر عروضی فاصله بگیرم
واگه بخوام راست بگم زیاد به عروض و وزن اعتقاد ندارم