هلا ای نازنین وقتی درخت عشق گل می داد یادت هست
بهارین لحظه هایی را که چشم ما به هم افتاد یادت هست؟
تمام سایه ها در رفت و آمد هایشان ما را نمی دیدند
و باران بود و ما بودیم زیر سایه ی شمشاد یادت هست
چه زیبا می سرودی در غزلگاهی که با هم عهد می بستیم
و می گفتی نباید برد هر گز عهدمان از یاد یادت هست
تو می گفتی و پر می شد وجودم از نفس های دل انگیزت
قسم می خوردی که می مانم برایت هر چه بادا باد یادت هست
چه روزی بود وقتی بر فراز قله های ارزوها هامان
صدایم می زدی در آسمان من هم ترا فریاد... یادت هست
چه قدر از خوش خیالی های خود بودیم خاطرجمع خاطرجمع
و می دادیم هردم غصه هامان را به دست باد یادت هست
نوشتم بارها در دفتر دل اسمت ای لیلای شیرینم
تو در یاد منی آیا من مجنون تر از فرهاد یادت هست
کسی پیدا شد و با چنگ و دندان چید گل های محبت را
که او می آمد ازپشت حصار ناکجا آباد یادت هست
غروبی بود و یک پاییز سردی در نگاه مهربان تو
نمی دانم چگونه عاقبت آن اتفاق افتاد یادت هست؟
1386.ش.
تعداد آرا : 8 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
مرتضی دولت ابادی 24 اردیبهشت 1399 19:46
با پوزش از دوستان، در مصراع پنجم (قسم خوردی) صحیح است.
(می) اضافه واشتباه تایپی است.