رفتی ولی این را بدان بعد از تو ، من ویران شدم
در باد ، خاکستر شدم ، در شعر سرگردان شدم
موسیقیٍ چشمِ تو را میزان به میزان نُت به نُت
تکرار کردم هر شب و با خویش نا میزان شدم
گاهی که باران می شدی غرقِ دو چشم ات می شدم
رفتی و در چشمِ همه اسطورهٔ طوفان شدم
در خاطراتِ واژه ها ، حکمِ غزل ، چشمِ تو بود
چشم از دلم برداشتی بی درد و بی درمان شدم
ای باد های بی قرار ، ای رعد های پر غرور
ابری به چشمانم دهید از عشق ، پُر باران شدم
در خوابهای من بمان شاید که آرامم کنی
شاید به خوابِ چشمِ تو من نیز قایق ران شدم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 10 دی 1399 16:01
عیسی اسدی 11 دی 1399 11:12
محمد رضا درویش زاده 10 دی 1399 21:32
هزاران درود بسیار زیبا
عیسی اسدی 11 دی 1399 11:13
درود بر شما
ولی اله بایبوردی 11 دی 1399 08:03
سلام و درود
غزلی رسا ...
عیسی اسدی 11 دی 1399 11:13
درود بر شما محبت دارید
کاویان هایل مقدم 11 دی 1399 11:29
هزاران هزار سلام و درود بر گلواژگان زیبایتان
عیسی اسدی 11 دی 1399 19:57
بزرگوارید دوست خوم
درود بر شما
مرضیه نورالوندی 12 دی 1399 17:55
درود بر شما، پایدار باشید
عیسی اسدی 13 دی 1399 01:25
محبت دارید همچنین