آی قافلۀ غافل
از راه این کویر مرو
کاریزهای این کویر
تشنه تر از رمل و ماسه هاست
از این مسیر مرو
که خورشید این مسیرهم
اسیر فقر سایه هاست
آن تک درخت
که زمانی مأمن کاروان بود
از دست هُرم خاک
صد دست بر آسمان
عریان و تکیده
چشم به راهِ اشک ابرهاست
آی توده های ابر
که درجای دیگری
در دوردست ها
برغربت خود گریه می کنید
لب های این کویر
منتظرِ بوسۀ شماست
آی مردان قافله
با خود چه می برید
قدری وزین تر
آن شور زندگی است
که به مقصد امید
بر بار باره هاست
آی قافلۀ غریب
از مسیر دیگری برو
که در اینجا
مرگ هم عادلانه نیست
در این کویر
خار هم زنجه می کند
باد هم ضجه می زند
و چشمان ماه
منتظرغسل ماسه هاست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 24 فروردین 1400 10:33
.مانا باشید و شاعر