ایکاش که من لایق احسان تو باشم
نوشندۀ جامی سره از خوان توباشم
ایکاش شبی خالی از احساس توقع
خوشحال ترین خادم ایوان تو باشم
من مایلم آنگه که همه مستِ نبیذند
یک چشمک بیشائبه مهمان توباشم
در روضۀ نازت به تماشا بنشینم
تصویرگرِ گونه و چشمان تو باشم
ای سمبل زیبایی و برهانِ سعادت
رخصت بده تا پیروِ برهان تو باشم
من منتظرم چهره به رغبت بگشایی
تا بلبل خوشخوانِ گلستان تو باشم
بر پایۀ احکامِ دل و کیشِ کرشمه
تسبیح گرِ رقصِ پریسان تو باشم
من بهرتو از دولت و امیال گذشتم
بگذار که در جرگۀ اعوانِ تو باشم
در شعب لبت تشنه و محصور بمانم
شیراب ، ز کاریز زنخدان تو باشم
بگذار که در ظِلِّ دو ابروی کمانت
مسحور و تماشاگرِمژگان تو باشم
از نونِ نگاهت رهِ مقصود بگیرم
تا دالِ ابد گوش به فرمان توباشم
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 06 اردیبهشت 1400 22:10
درود بزرگوار ا
کیوان هایلی 06 اردیبهشت 1400 23:08
درودها بر شما بزرگوار
محمد خوش بین 07 اردیبهشت 1400 09:16
دزود بر شما