باهوای عشق تو، من زندگی ها کرده ام
در قمارِ عاشقی ، بازندگی ها کرده ام
آسمانِ چشمِ من ، پر بوده از ابرِ بهار
بر فرازِ گونه ام ، بارندگی ها کرده ام
از رقیبان بر تنم صد زخمِ کاری دیده ام
باسماجت مانده ام ، یکدندگی ها کرده ام
مذهب و دین و ثوابم جلوۀ رخسارِ توست
در طوافِ کوی تو، من بندگی ها کرده ام
هر کجا بودی به سر، افتان و خیزان آمدم
درغُلِ گیسوی تو ، پویندگی ها کرده ام
مرکزِ شهرِ دلم ، ویرانه ای بی نور بود
با خیالت در دلم ، سازندگی ها کرده ام
هرکه آمد طعنه ای زد تا که تحقیرم کند
نیش ها خوردم ولی ، پایندگی ها کرده ام
صورتم سرخ است از سیلیّ یادت نازنین
زین برازش سال ها ، دارندگی ها کرده ام
گرچه در راهِ وصالِ تو بسی فرسوده ام
لیک من در این فضا ، بالندگی ها کرده ام
درهماوردیّ عقل وعشق ، یک جان برکفم
در رکابِ عشق ، من رزمندگی ها کرده ام
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 تیر 1400 10:42
سلام ودرود