آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

گرگ و میش

ارسال شده در تاریخ : 17 تیر 1400 | شماره ثبت : H9417400

دید گرگی گلّه ای را در چَرا // شاد گشت و گفت ای شکر خدا
روزی امروزِ ماهم حاضراست // همچو خوانی واقعاٌ که نادراست
گوسفند چاق و قوچ دنبه دار // کی توان خوردن بدون سازوکار؟
گرگ آرام آمد و نزدیک شد // رفت خورشید و هوا تاریک شد
آمد و پشت درختی ایستاد // ناگهان چشمش به سگ ها اوفتاد
دید باید چاره ای اندیشه کرد // خویشتن داری ، صبوری پیشه کرد
او مسیر گفتگو را برگزید // چون که راهی بهتراز آن را ندید
گوسفندی پیرتر بود از همه // گرگ را نزدیک تر بود از همه
گرگ ، خندان میش را آواز داد // جلوه ای از احترام و ناز داد
گفت آیا می شناسی بنده را ؟ // می شناسی فرق بغض و خنده را
آشنا هستی تو با افکار من ؟ // هیچ می دانی ز کسب و کار من؟
گوسفند بینوا ترسیده بود // پیر بود و ماجراها دیده بود
گفت آری دیده ام کارِ تو را // دیده ام خوی دل آزار تو را
زور بازوی شما را دیده ام // بارها روی شما را دیده ام
خون دل ها خورده ام از ترس تو // ناخوش و افسرده ام از ترس تو
برّه ها از من تو پرپر کرده ای // هر زمان از قبل بدتر کرده ای
پنجه و دندان تو آلوده است // هرکجا بودی همین ها بوده است
میش , اما مظهر آرامش است // اهل تسلیم و زبانِ سازش است
برّه اش را در کنارش می کُشند // کارد را بر استخوانش می کِشند
باز او شیر و پنیرش رو به راه // یاد گیر از ما مرام و راه و چاه
گرگ بر جهل فزونش خنده کرد // میش را با کار خود شرمنده کرد
گفت ای بیچارۀ بی عقلِ پیر // ای که در جهلت گرفتار و اسیر
کار ما بارِ درختِ فطرت است // کار انسان بر اساس فکرت است
گرگ اگر با زور ، بلوا می کند // آدمی با نان و حلوا می کند
آدمی با ذرّه ای آب و علف // کرده نسل گوسفندان را تلف
گرگ ، برّه می خورد بی ادّعا // آدمی امّا به صد ذکر و دعا
ما به زور پنجه و دندانمان رنگ رونق می زنیم بر خوانمان
این نشان از اقتدار گرگ هاست // کار آنها زور ، امّا بی ریاست
گوسفند امّا برای مردن است // برّه هم بی شک برای خوردن است
خوی برّه ، گرگ را درّنده کرد // تردی چوب ، ارّه را برّنده کرد
گرگ باشد یا نباشد فرق چیست؟ // در اساس گوسفندی فرق نیست
سگِ گلّه آن طرف ایستاده بود // گوش تیزش را به آن ها داده بود
چون به دقت گفتگوها را شنید // چاره را ، در پاسخی سنجیده دید
گفت اوّل میش را ، ای بینوا // هر مریضی را جدا باشد دوا
آن یکی درّنده خویی می کند // از ضعیفان سود جویی می کند
زورِ بازو را به رخ ها می کشد // پنجه بر افکار و مخ ها می کشد
افتخارش کشتن و درّیدن است // با قدم های رسا پرّیدن است
زور پنجه منطق بیمار اوست // مرگ او ، راه علاج کارِ اوست
گوسفند ، اما دوایش دیگر است // جستن روحیه ای یاریگر است
دردِ نادانی بلایی بی دواست // کاو به نادانی قویّاٌ مبتلاست
ابلهی بر عمقِ جانش دوخته // صلح و سازش را چنین آموخته
سگ مذمّت کرد آن ملعون را // گرگِ مست و آشنا با خون را
گفت: ای بیچارۀ درّنده خوی // قهرمانی را زِ ما سگ ها بجوی
در مرام ما ، جفاکاری خطاست // با وفاداری فقط سگ آشناست
هم قوی هستیم و هم آزاده ایم // در دفاع از حقِّ خود آماده ایم
نه مثال گرگ ، برّه می دریم // نه مثال میش ، ذلّت می خریم
دشمنان را ما سیاست می کنیم // گلّه را حفظ و حراست می کنیم
گرگ بودن مایۀ درّندگی است // گوسفندی باعث شرمندگی است
دور شو تا خُرد و خونین ناشدی // با چه جرأت وارد اینجا شدی؟
دور شو با من مکن چون و چرا // کن فرو در کلّه ات این نکته را
قدرِ قُدرت گر بدانی نعمت است // ورنه آثارش جهانی نکبت است

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 75 نفر 96 بار خواندند
امیر عاجلو (19 /04/ 1400)   | محمد علی رضا پور (19 /04/ 1400)   | کیمیا شجاعی (19 /04/ 1400)   | ایمان جلیلی (25 /04/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (19 /04/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • امیر عاجلو   19 تیر 1400 08:14

    rose rose rose rose rose

  • محمد علی رضا پور   19 تیر 1400 14:08

    سلام و درود و احسنت بر شما love struck
    سروشی تقدیم تان:
    صحبت از عشق بود و دیگر هیچ/
    عشق، دل می ربود و دیگر هیچ/
    جان از او می سرود و دیگر هیچ/
    کاش می شد! //
    (محمدعلی رضاپور)

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا