آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

من و سمانه

ارسال شده در تاریخ : 27 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417892

من یک بار با سمانه تنها بودم
آزاد و رها ز چشم تن ها بودم
فارغ ز هیاهوی برون از خانه
خالی ز هوای ما و من ها بودم
من ناظرِ او بودم ، او شاهدِ من
خاموش ولی غرقِ سخن ها بودم
او بین من و ستاره ها حائل بود
من خیرۀ آن چین و شکن ها بودم
تا پلک زدم باغ و سمن را دیدم
بر شاخۀ سرو و یاسمن ها بودم
در سایۀ برج و نردبانی باریک
همسایۀ دیوار و چمن ها بودم
مسحور سر و سینۀ سختِ دیوار
مبهوت شبِ گمان و ظنّ ها بودم
چون پادشه وادی رخوت گشتم
با هیئت و رختِ گورکن ها بودم
آشفته و لرزان و پریشان احوال
درگیرِ شبِ گور و کفن ها بودم
هم از نفَسِ گرم هَزاران خسته
هم دلزدۀ زاغ و زغن ها بودم
هم خبرۀ دین و هم به دنیا دانا
آگه به تمامِ فوت و فن ها بودم
بیداری و وهم در تفاهم بودند
انگار که در دیرِ شَمَن ها بودم
سنگینی آسمانه در جانم ریخت
سنگین تر از دورِ زَمَن ها بودم
از گوشه و از پرده ندیدم جذبه
آزرده دل از پیچِ رَسَن ها بودم
با ضجۀ در، شدم رها از اوهام
چون منتظرِ حضورِ تن ها بودم
وقتی که من از بامِ گمان افتادم
در تختِ قرارِ خویش ، تنها بودم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 72 نفر 106 بار خواندند
امیر عاجلو (29 /05/ 1400)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (30 /05/ 1400)   | عنایت کرمی (30 /05/ 1400)   | ایمان جلیلی (30 /05/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (29 /05/ 1400)  ایمان جلیلی (30 /05/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا