من به بی مهری
دیر وقتی است که عادت دارم
دو سه روز مانده به مهر
زاده شدم
تا مبادا هوسِ مهر و محبّت بکنم
مهر می خواست فریبم بدهد
بلکه در سردی ایّام
هم آوازِ زمستان گردم
لیک تقدیر
دگرگونه رقم خورد و نشد
مادرم سخت مرا
لای قنداقِ محبّت پیچید
تا بهار آمد و خرداد رسید
ماهِ خورشید فروزان
که درآن
قلبِ یزدان به زمین
بیش از سایرِ ایّام
محبّت دارد
و چنین شد که شناسنامۀ من
رنگِ خرداد گرفت
و منِ خردادی
تا سراپای وجودم عاشق
عاشق عالَم و آدم گشتم
تا بدانجا که هم اکنون حتّی
به همان مهر
که می خواست فریبم بدهد
مهر می ورزم و بسیار
ارادت دارم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 شهریور 1400 16:36
درود بر شما
دادا بیلوردی 24 شهریور 1400 22:25