1
ای دوست هواخواه توام، گرچه ندانی
در بند و گرفتار توام، گرچه ندانی
هر چند نداری تو وفا بر من مسکین
عمریست وفادار توام، گرچه ندانی
2
خوش باش دلا که یار من باز آمد
آن جانِ ز تن رفته، به تن باز آمد
گل های فسرده حال را مژده دهید
آن بلبل پرکشیده از چمن، باز آمد
3
دوش بیمار شدی، قرار من از دل رفت
غم آمد و شادی و شعف از دل رفت
فریاد، خدا را که به جان آمده ام
ای جانِ جهان نگر که جان از دل رفت
4
ای دوست بیا دمی ز هم دل نبُریم
جامی بزنیم و غم فردا نخوریم
امروز که تقدیر به ما رو خوش کرد
دُردی بکشیم و فکر دیگر نکنیم
5
ای یار بیا و مگسل از من پیوند
این اشک روان ز دیده بارم تا چند
گر مقصد تو ز آمدن، رفتن بود
آخر ز چه رو دلم نمودی در بند
6
ای دیده بیا روی مه یار ببین
آن خال سیاه لب دلدار ببین
بر عاشقی دل تو اگر شک داری
چندی بنشین و آخر کار ببین
7
ابروی تو انگار کماندار نداشت
چشمان تو گویی دل بیمار نداشت
من واله و سرگشته روی تو شدم
افسوس که عشق من خریدار نداشت
8
محراب نمازم خم آن زلف سیاه است
چاه زنخش قبله هر بنده و شاه است
از مسجد و دیرم چو مرا باز بدارند
میخانه و بتخانه مرا باز پناه است
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1400 11:28
درود بر شما
محمد خوش بین 09 اردیبهشت 1400 11:42
سلام جناب آقای حسینی زیبا بود
جواد مرادی 09 اردیبهشت 1400 14:10
درود جناب حسینی شاعر گرانقدر
زیبا سروده اید
سیمین حیدریان 09 اردیبهشت 1400 20:35
درودها
کیوان هایلی 09 اردیبهشت 1400 21:51
درودها بر شما جناب امیرحسینی بزرگوار
بسیار زیبا سرودید
کاویان هایل مقدم 10 اردیبهشت 1400 00:46
احسنت برادر
در و گهر بارید از خامه پربارت
محمد علی رضا پور 11 اردیبهشت 1400 00:28
عمری است وفادار توام
سلام و درود و ارادت
محمد عالمی 11 اردیبهشت 1400 11:43
جناب امیر حسینی عزیز رباعی زیبای شما را خواندم ولذت بردم و از بازدید شعر شورعشق اینجانب
از شما کمال تشکر را دارم برایتان آرزوی سلامتی دارم