از گوشهیِ چشمت نظری بر دل ما کن
با یک نظر از مشکل ما صد گره وا کن
ای دلبر عیار خدا را سببی ساز
ما را زجفا و ستمِ خویش رها کن
گیسوی سیه را مکن از دیده تو پنهان
این بندِ گران را ز سرِ زلف جدا کن
صد وعده به من دادی و بستی دهنم را
این بار به یک وعده که دادی تو وفا کن
تا چند لبِ چشمه روم تشنه بیایم
از مویِ سپید و جگرِ ریش حیا کن
آه از دل بیتاب که سودای تو را پخت
زجرش مده این بندیِ دیوانه فدا کن
ای دل دگر از جور و جفا هیچ مگو هیچ
با صبر و وفایت به جهان شور به پا کن
#جواد_امیرحسینی
هشتم تیر ۱۴۰۰
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 09 تیر 1400 09:53
.مانا باشید و شاعر
سعید فرضی زاده 09 تیر 1400 14:03
سلام بسیار زیبا، استفاده کردم استاد بزرگوار
کیوان هایلی 09 تیر 1400 14:30
درودها بر شما دوست عزیز جناب امیرحسینی بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
قلمتان استوار
محسن جوزچی 09 تیر 1400 15:21
درود بر جناب هایلی بزرگوار ،اندیشه ژرف شما نمودار قلم زیبا نویس است ،پاینده باشید
محسن جوزچی 09 تیر 1400 15:24
عذر مرا بپذیرید جناب امیر حسینی نازنین ،سبب استفاده از دارو قدرت ادراک را از دست داده ام
محمد خوش بین 10 تیر 1400 10:45
سلام و درودها جناب امیر حسینی
مانند همیشه زیباست
احسنت
کاویان هایل مقدم 12 تیر 1400 11:57
گیسوی سیه را مکن از دیده تو پنهان
این بندِ گران را ز سرِ زلف جدا کن
به این دلکشی جای چه صحبت باقی می ماند؟ گاه باید سکوت کرد و نوشید از باده
و برای دوست گرامی آقای جوزچی صمیمانه از خداوند متعال طلب شفای عاجل دارم.
آمین یا رب العالمین