۱
آن روز که دیدمش دلم می لرزید
اشک از مژه ام به گونه ام می لغزید
رسوای دو عالم شدم اما این عشق
الحق که به رسوا شدنش می ارزید
۲
صبح است خروس خانه فریاد کشید
شب رفته و خورشید از آفاق دمید
برخیز و ز جام صبح دم باده بنوش
خوش باش که شامِ سیه ات گشت سپید
۳
چشمان تو زیباست نگاهی ای یار
بر ملک دلم تو پادشاهی ای یار
در حسرت دیدارِ تو من بی تابم
از کوچهیِ ما گذر تو گاهی ای یار
۴
پاییز شبیهِ دفتر خاطره هاست
یادآورِ شادی و غم و دلهره هاست
آن روز که عاشق شدی و دل کندی
پاییز نگاهِ مانده از پنجره هاست
#جواد_امیرحسینی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 12 مهر 1400 17:20
درود بر شما
علی مزینانی عسکری 13 مهر 1400 07:23
دادا بیلوردی 13 مهر 1400 18:03
درود بر جناب امیر حسینی
محظوظ گشتم از احساستان
رضا کاظمی اردبیلی 15 مهر 1400 00:34
درود بر شما شعرتان را خواندم و بهش رای دادم زیبا بود
کاظم قادری 15 مهر 1400 23:09
بسیار زیبا دوست عزیزم
مژه ها به جای مژه ام بهتره
دوبار ضمیر اول شخص در یک بیت بافاصله نزدیک زیبنده نیست مژه ام و گونه ام