3 Stars

هم نشین عرشیان

ارسال شده در تاریخ : 06 دی 1402 | شماره ثبت : H9427718



یک عمر از داغِ ابالفضلش غمین بود
اُمُّ البنین نامَش، ولی تنهاترین بود

خود را کنیزِ زینب و کلثوم می خواند
هر چند بانویِ امیرَالمؤمنین بود

در خانه ای خاکی ولی سَرشارِ از نور
با عرشیانِ آسمانی، هم نشین بود

پرورده در دامانِ پاکش چار فرزند
مردآفرین، مردآفرین، مردآفرین بود

در سوگِ سالارِ شهیدان روضه خوان بود
هم ناله با سجّادِ زین العابدین بود

می خواند از گودال و از ظُهری که در آن
جسمِ حُسِینَش بی کفن رویِ زمین بود

می خواند از مشک و عَلَم، از نهر و عبّاس
آنجا که بر فرقَش عمودِ آهنین بود

می  گفت:"مادر! من فدایِ چشمهایَت
کز چشم گریانِ رُقیّه، شرمگین بود"

می خواند و داغِ کربلا را زنده می کرد
با اشک و با خون چشمهایِ او عجین بود

در کربلا گرچه نبود امّا چو زینب
هر روز و شب در ماتم و اندوهگین بود

دیگر نمی آید صدایِ گریه هایش
امروز،  روزِ رحلتِ امُّ البنین بود

#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۶ دی۱۴۰۲
۱۳ جمادی الثانی روز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 75 نفر 93 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /10/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /10/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا