با نگاهی آتشین ، دل ناگهان می ایستاد
در ملاقاتش خوشی بود و زمان می ایستاد
غرق رویا می شدم وقتی کنارم می نشست
وقت رفتن هرزمان گفتم بمان ، می ایستاد
خنده هایش زیر باران از همه دل می ربود
ابر هم دل می سپرد ، در آسمان می ایستاد
راه می رفت و هزاران دل به زیر پای داشت
در شگفتم پیش من چون سایه بان میایستاد
مهربان بود و گدای کوی او بودم ولی
او توانا بود و پیش ناتوان می ایستاد
در بهاران باغبان آن نو گلم را چید و برد
کاش تا فصل خزان آن باغبان می ایستاد
رفت و حالا در "هزار و یک" شبم جز آه نیست
کاش بعد رفتنش چرخ جهان می ایستاد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 2
محمد نیک روش 17 اردیبهشت 1401 15:36
سلام جناب نادمی
غزلی خوش اندام با ردیفی تقریبا بکرو تازه خواندم. لذت بخش بود.
نقطه قوت غزل ( بیت آخر) و نقطه ضعف، مطلع غزل بود.
بیت اول نقش مهمی رو ایفا میکنه در جذب و کشش مخاطب.
جوری که تا پلیان خواننده رو با خودش ببره.
که در بیت اول چنین اتفاقی نیفتاد.
اما به خوبی شعر پایان یافت و جبران کرد.
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
پیشنهاد:
ابر هم دل می سپرد و آسمان می ایستاد
کاش بعد از رفتنش چرخ جهان می ایستاد
در کل غزل زیبایی بود و من که به دلم نشست.
زنده باشید
سعید نادمی 24 امرداد 1402 17:42
درود بر شما و ممنونم قربان